محتوای سامانه برای افراد زیر 15 سال مناسب نمی باشد

ذهن , راوی‌ خستگی‌ناپذیر

توضیحات

از نخستین دم صبح که چشمانمان به نور می‌گشایند، ذهن همچون راوی‌ای خستگی‌ناپذیر آغاز به سخن می‌کند؛ گویی هزاران صدای درونی در گوشمان نجوا می‌کنند، هر اندیشه‌ای، هر خاطره‌ای، و هر دغدغه‌ای به میدان می‌آید، در تلاش است تا در تار و پود روزمان جای بگیرد. این زمزمه‌ها، بی‌وقفه و سرشار از رنگ و بو، ما را با خود به گذشته و آینده می‌کشانند، گویی هر موج از دل این دریای بی‌کران، قصه‌ای ناتمام برای بازگویی دارد. ذهن، ما را به هر سو می‌برد؛ یک لحظه به یادآوری خطاهای گذشته، لحظه‌ای دیگر با تصویرهایی از آینده‌ای که هنوز نیامده، و در این میان، حضور آرام و بی‌نهایت لحظه‌ی اکنون را گم می‌کنیم. چنان در طنین افکار غرق می‌شویم که یادمان می‌رود که می‌توانیم نظاره‌گر باشیم، بی‌آنکه درگیر شویم؛ بی‌آنکه این صداها ما را با خود به کام فراموشی ببرند. اگر در میان این هیاهوی بی‌پایان، لحظه‌ای بایستیم و فقط تماشاگر باشیم، بی‌آنکه با هر موج برخیزیم و فرو رویم، چیزی شگفت‌انگیز رخ می‌دهد. سکوتی عمیق، همچون دری گشوده به آغوش ابدیت، ما را فرا می‌گیرد. در این سکوت، صداهای درونی فروکش می‌کنند و ما به جایی می‌رسیم که در آن، آرامشی بی‌کران و لطیف، بی‌هیچ ادعا و هیاهو، آرام گرفته است. و در آن لحظه، حقیقتی روشن درک می‌شود: آرامش، در خاموشی ذهن نیست، بلکه در هنرِ دیدن و شنیدن است، بی‌آنکه در دامش اسیر شویم؛ جایی که ما همچون آسمان وسیع، تنها نظاره‌گر عبور ابرهای خیالیم.