"دلقک در مزرعه ذرت" نبرد نسلها یا کلیشههای فرسوده؟/ آیا این فیلم ارزش ۹۶ دقیقه از وقت شما را دارد؟ +تصاویر
نه تنها یک قاتل، بلکه نسلی از خشم و سوءتفاهم در پشت نقاب دلقک پنهان شده است. برای آنها که زنده ماندهاند، پایان این کابوس ممکن است چیزی میان معجزه و توهم باشد
نه تنها یک قاتل، بلکه نسلی از خشم و سوءتفاهم در پشت نقاب دلقک پنهان شده است. برای آنها که زنده ماندهاند، پایان این کابوس ممکن است چیزی میان معجزه و توهم باشد سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم «دلقک در مزرعه ذرت» به کارگردانی «الی کریگ»، هماکنون بر روی پلتفرمهای پخش دیجیتال نظیر آمازون پرایم ویدیو قابل دسترسی است، اقتباسی از رمان نوجوانانهای به همین نام به قلم «آدام سزاره» در سال ۲۰۲۰ محسوب میشود. کتاب در ژانر وحشت نوجوانانه ،در ادامه سنت نویسندگانی چون آر. ال. استاین و کریستوفر پیک قرار میگیرد. با چنین پیشینهای، انتظار میرفت اقتباس سینمایی نیز اثری مهیج و جذاب باشد. شهرک دلقکها و قتلهای بیسر و صدا فیلم در سال ۱۹۹۱ در شهر کوچک و فراموششده کتل اسپرینگز، میزوری آغاز میشود؛ شهری که به دلیل کارخانه شربت ذرت «بیپن» شناخته میشود. دو نوجوان که از مهمانی بازمیگردند، توسط دلقکی با نام «فرِندو» که نماد کارخانه است، کشته میشوند. دلقکی در دل مزرعه؛ اشتباهی که بوی خون میدهد دکتر «گلن میبروک» (با بازی آرون ابرامز) پس از مرگ همسرش، بههمراه دختر نوجوانش کویین (کیتی داگلاس) به شهر منزوی «کتل اسپرینگز» نقل مکان میکند، به این امید که فرصتی برای شروعی تازه بیابد. اما خیلی زود مشخص میشود که این انتخاب شاید اشتباه بزرگی بوده است. پدر کویین به عنوان پزشک جدید شهر مشغول به کار میشود و کویین هنوز از دست دادن مادرش رنج میبرد. در حالیکه دکتر میبروک از یافتن فرصت دوری از خاطرات تلخ همسر مرحومش خرسند است، کویین این تصمیم را نوعی خودخواهی تلقی میکند و از همان ابتدا از پدرش و شهر جدید متنفر میشود. او که تمایلی به دوستی با دیگران ندارد، بهصورت ناخواسته جذب گروهی از نوجوانان یوتیوبر میشود که برای تفریح و جذب مخاطب، افسانه قدیمی «فرِندو دلقک» را بازسازی میکنند. اما زمانیکه مهمانیای که توسط پسر شهردار برگزار شده، به قتلعامی خونین بدل میشود، کویین و دوستانش ناچارند با واقعیت مرگبار این افسانه روبهرو شوندپیش از آنکه نوبت خودشان برسد. موجودی مرموز با لباس نمادین شهر، یعنی فرِندو دلقک، که پیشتر صرفاً یک اسطوره شهری تلقی میشد، ناگهان به واقعیت بدل شده و نوجوانان شهر را بهطرزی وحشیانه قتلعام میکند. بزرگترهایی که مشغول جشناند، نه جنایت در حالیکه قتلها ادامه دارد، بزرگترهای شهر بیتفاوت و مشغول برگزاری جشن سیصدمین سالگرد تأسیس شهر هستند. شریف دان (ویل ساسو) و شهردار هیل (کوین دوراند) هر فرصتی را برای نادیدهگرفتن نسل جوان مغتنم میشمارند. غافل از اینکه قاتل نقابدار، یکییکی جوانان شهر را قربانی میکند. شهردار که بیشتر از امنیت شهر نگران ظاهر جشن است، تلاش میکند حقیقت را پنهان نگه دارد—حتی به قیمت جان شهروندان نوجوانش. جوانانی علیه خون و بیتفاوتی در نبود حمایتی از سوی مقامات، کویین و دوستان نسبتاً ناتوانش ناچارند خودشان راز «فرِندو» را کشف کنند. اما هرچه درنگ میکنند، شمار بیشتری از آنان قربانی میشوند. زمانیکه حقیقت آشکار میشود، مشخص میشود که نه تنها یک قاتل، بلکه نسلی از خشم و سوءتفاهم در پشت نقاب دلقک پنهان شده است. برای آنها که زنده ماندهاند، پایان این کابوس ممکن است چیزی میان معجزه و توهم باشد،اما آیا معجزهای واقعاً در راه است؟ قصهای تکراری در قالبی نو شهروندان کتل اسپرینگز تداعیکننده شخصیتهای فیلم آزاد «Footloose » و دلقک قاتل، یادآور نسخهای ناامید از پنیوایز در( It ) است. فضای کلی فیلم تلاش دارد، شبیه به جیغ ( Scream ) باشد؛ اثری که شاید برای علاقهمندان به ژانر وحشت و سری فیلمهای «خیابانهای ترس» جذاب است. اما در نهایت، این فیلم نمیتواند از کلیشههای معمول این ژانر فراتر رود. فیلمنامهای بیهدف، کلیشهای و بیاتصال فیلم از تکهپارههای بیربطی تشکیل شده که شامل کلیشههای رایج شهرهای کوچک، دغدغههای نوجوانانه سطحی و جنگ نسلها میشود. این عناصر با طنزی بسیار ملایم آمیخته شدهاند که در بسیاری مواقع حتی حس نمیشود. تنها چند صحنه قتل اندک هم نمیتواند از یکنواختی کلی فیلم بکاهد. حتی شوخیهای فیلم درباره ناآشنایی نسل جدید با تکنولوژیهای قدیمی نیز به جای خنده، بیشتر موجب سرخوردگی مخاطب میشوند. این بار با دلقکی در مرزعه ذرت فیلم «دلقک در مزرعه ذرت» به کارگردانی و همنویسندگی الی کریگ ساخته شده؛ همان فیلمسازی که پیشتر با « تاکر و دیل در برابر شیطان » موفق شد طنزی متفاوت را در دل ژانر ترسناک آپالاچی ارائه دهد. کریگ در این اثر نیز تلاش کرده همان فرمول را تکرار کند: ترکیب ترس و طنز با رویکردی انتقادی به نسل شبکههای اجتماعی و نگاه محافظهکارانه نسلهای پیشین به جوانان امروز. اما مشکل اصلی آنجاست که فیلمنامه که اقتباسی است از رمان آدام چساره و توسط کارتر بلانچارد نوشته شده ،بیش از حد در مقدمهپردازی و معرفی شخصیتها مکث میکند. نیمه نخست بیشتر حالوهوای فیلمی استاندارد در ژانر اسلشر دارد و اتفاقات جذاب و متمایز آن تازه از میانهی فیلم آغاز میشود. اگرچه برخی شوخیها سعی در افزودن لحن طنز دارند، در اجرا بهاندازه تصور سازندگان اثرگذار نیستند. در نیمهی پایانی فیلم، مخاطب با افشاگری بزرگی مواجه میشود که در قالب سخنرانی یکی از شخصیتها بیان میشود؛ سخنرانیای که آشکارا تلاش دارد بیانیهای درباره وضعیت اجتماعی امروز باشد. طنز، ترس یا بیهویتی سینمایی؟ در نهایت، «دلقک در مزرعه ذرت» نه موفق میشود بهعنوان فیلمی ترسناک مخاطب را بترساند، و نه بهعنوان اثری طنزآمیز او را بخنداند. انتخاب مسیر "پیاممحور" بهجای تعلیق و هیجان، باعث شده تا فیلم هویتی مبهم و سردرگم داشته باشد. مخاطب، در نهایت با تجربهای نهچندان هیجانانگیز، نه کاملاً بامزه، و نه تأثیرگذار، در این فیلم مواجه میشود. دلقکی برای نسل زد، اما نه برای همه با این حال، طرفداران قدیمی ژانر وحشت ممکن است برای همذاتپنداری با این اثر اسلشر نسب...
« بازگشت به لیست اخبار