«آژانس شیشه‌ای» را ۲۰۰ بار دیده‌ام | اگر امید نداشته باشم، اشتباه است در «فارابی» بمانم

«آژانس شیشه‌ای» را ۲۰۰ بار دیده‌ام | اگر امید نداشته باشم، اشتباه است در «فارابی» بمانم

1404/07/27 - 21:13 202 بازدید
این گفت‌وگو در خلال برگزاری جشنواره اخیر فیلم کودکان و نوجوانان در اصفهان انجام شد. حامد جعفری، مدیرعامل بینیاد سینمایی فارابی و دبیر جشنواره، از خودش گفت و ایده‌هایی که برای رونق بخشیدن به سینمای کودک دارد.
این گفت‌وگو در خلال برگزاری جشنواره اخیر فیلم کودکان و نوجوانان در اصفهان انجام شد. حامد جعفری، مدیرعامل بینیاد سینمایی فارابی و دبیر جشنواره، از خودش گفت و ایده‌هایی که برای رونق بخشیدن به سینمای کودک دارد. : در روزهای برگزاری سی‌وهفتمین جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان اصفهان با حامد جعفری، دبیر جشنواره و مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، گفت‌وگو کردم. سعی کردم، به جای اینکه فقط از چند و چون جشنواره سوال کنم، از جوی که در آن رشد کرده، سینمای مورد پسندش، و طرح و نقشه‌اش برای رونق سینمای کودک و نوجوان بپرسم. با اینکه جشنواره تمام شده، اما حرف‌های گفت‌وگو کهنه نشده و حداقل به کار شناخت بیشتر مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی ــ که در تولیدات سینمایی دولتی نقش مهمی دارد ــ می‌آید. درضمن، نسخه مفصل‌تر این گفت‌وگو را می‌توانید در وبسایت «» بخوانید. می‌دانم متولد سال ۱۳۶۴ هستید، اما دوست دارم بدانم حامد جعفری در چه جوی بزرگ شده؟ متولد ۱۳۶۴ تهران هستم. کجای تهران؟ شرق تهران، محله نیرو هوایی، پیروزی، آن‌طرف‌ها. در مدرسه علوی درس خواندم. از اولِ دبستان مدرسه علوی بودم و در خیابان ایران بزرگ شدم. در برهه‌ای هم خانه‌مان جابه‌جا شد و از آن محله رفتیم و خیلی به سختی می‌رفتم مدرسه. پسرها معمولا فوتبالی‌اند، ولی من از اول اصلا فوتبالی نبودم. بازی ایران ـ استرالیا را همه ایران دیدند، اما ما در آن زمان داشتیم دکور تئاتر در مدرسه درست می‌کردیم. بقیه بچه‌ها داشتند در سالن مدرسه فوتبال می‌دیدند و ما دکور می‌زدیم. پدر و مادر چه می‌کردند؟ مادرم فرهنگی و پدرم کارمند است. چند تا بچه بودید؟ ۳ تا. در خانه جوی وجود داشت که شما را به سمت هنر و نمایش سوق بدهد؟ خواهرم اهل نقاشی و خطاطی بود و درکی از این فضاها داشتم. مدرسه هم برایمان کلاس‌های مختلف می‌گذاشت. مثلا یادم است که من دو سال کلاس آشپزی رفتم. یا کلاس نمایش می‌گذاشت. در این فرآیند افتادیم به اینکه نمایش برگزار کنیم و کارهای این‌شکلی. یکی دو سال بعد از دانشگاه تصمیم گرفتم بروم در حوزه کودک کار کنم. چرا؟ چون احساس می‌کردم یک دوره پر نشاط سینمای کودک داشتیم و بعد رسیده به دوره کم‌فروغی که هیچ کاری در این حوزه نمی‌شود. این مال سال ۱۳۸۵ ـ ۱۳۸۶ است. رفتیم با دوستانمان مطالعه کردیم و دیدیم مؤثرترین رسانه برای کودک انیمیشن است. رفتیم سراغ انیمیشن. در بین گونه‌های سینمایی، انیمیشن جزء کارهای خیلی سخت است، چون فرآیندش هم فناورانه و تکنولوژی‌پایه است و هم کمی صنعتی است. مثلا فرض کنید اگر یک فیلم سینمایی لایو (live) ۳ـ۴ ماه گروه تولیدش درگیر است، اما در انیمیشن ۳ـ۴ سال درگیر تولید یک فیلم هستی. فیلمی که در کودکی یا نوجوانی دیدید و اثرش همچنان پس ذهنتان هست؟ اولین فیلمی که خیلی روی‌ام اثر گذاشت، «آژانس شیشه‌ای» بود. در سینما چند بار دیدمش. فکر کنم تا حالا ۲۰۰ بار «آژانس شیشه‌ای» را دیده‌ باشم. فیلمِ کودک محبوبتان؟ «کلاه‌قرمزی». فیلم را در سینما آفریقا دیدم و در صف ایستادم. شما ۳ فرزند دارید. چند سال دارند؟ ۴، ۹ و ۱۴ ساله‌اند. دو پسر و یک دختر. چه فیلم‌هایی برایشان انتخاب می‌کنید؟ من و مادرشان روی محتوایی که بچه‌ها می‌بینند حساسیم. فیلم‌هایی هست که من در شکل‌گیری و ساختشان مشارکت داشتم، ولی به بچه‌های خودم اجازه ندادم ببینند. البته اسمشان را نمی‌توانم بگویم. روی فیلم‌ها و انیمیشن‌های خارجی هم همین سخت‌گیری هست که نبینند؟ اینکه نبینند نیست، اتقاقا بعضا به خارجی‌ها بهتر می‌شود اعتماد کرد. چون استانداردها را رعایت می‌کنند. حوزه سینمای کودک استاندارد دارد که چی برای کودک قابل پخش است و چی نیست. در روسیه فیلممان را پخش کردیم و چون دست یکی از شخصیت اصلی جسم تیزی بود به ما گفتند چون مخاطب این فیلم خردسال است، به رغم اینکه از فیلم خوششان آمده نمی‌توانند آن را بخرند. فیلم‌های محبوب فرزندانتان چیست؟ فیلم‌هایی از تاریخ سینمای ایران مثل «مدرسه پیرمردها»، «دزد عروسک‌ها» و «بچه‌های آسمان» را با هم می‌بینیم و خیلی هم خوششان می‌آید. آخرین فیلمی که دیدید؟ با همسرم شب‌ها سریال «بلک لیست» را می‌بینیم. سریال «نوجوانی» را هم در مسیر خانه تا محل کار دیدم. تقریبا همیشه در مسیر خانه تا سر کار که تقریبا مسافت زیادی است، سریال می‌بینم. آخرین کتابی که خواندید؟ کتاب «پرگار» حسین انتظامی است چون زمانی که داشتم می‌آمدم فارابی می‌خواستم ببینم فضا چطوری است و تا حدی هم کمک کرد. چطور اولین انیمیشن‌تان را ساختید؟ اولش تعدادی کار برای تلویزیون و جاهای مختلف ساختم. بعد یک کار سفارشی در سال ۱۳۹۱ ساختیم که وارد بخش «نوعی نگاه» جشنواره فجر شد که برای کارگردانان فیلم‌اولی بود. فکر کنم فیلم را در سینما آزادی دیدم که دقیقه ۱۵ـ۲۰ همه تماشاگران رفتند. یک‌بار در مصاحبه‌ای گفتم چکی را که سر آن اکران خوردم هیچ‌وقت یادم نمی‌رود. آنجا فهمیدم که ما مسیر را اشتباه رفتیم. رفتم بررسی کردم و دیدم دو مدل تولید در حوزه انیمیشن وجود دارد. یکی تولید فیلم به مثابه ip creation (تولید مالکیت فکری) و دیگری به مثابه service (ارائه خدمات) است. بعضی استودیوها جفتش را دارند و بعضی دیگر فقط روی یکی متمرکزند. ما داشتیم کار سرویس می‌کردیم. کسانی که برای تلویزیون کار می‌کنند، کار سرویس می‌کنند و به‌طور مستقیم، هیچ حس و دریافتی از حوزه مخاطب ندارند. در سینما وقتی فیلم می‌سازی، اگر مخاطب نیاید، بدبخت می‌شوی، ولی در تلویزیون پروژه است و کار را تحویل می‌دهی و می‌تواند ادامه داشته باشد. گفتم این مسیر اشتباه است و ما باید برگردیم و برای مخاطب فیلم بسازیم. در انیمیشن‌های «شاهزاده روم»، «فیلشاه» و «بچه‌زرنگ» هم مخاطب را اصل قرار دادم. وقتی در بحث اکران جریان سینمای کودک نداریم، واقعا به جشنواره فیلم کودک نیاز داریم؟ در سینمای کودک، الگوی موفق بقیه را امیدوار می‌کند. «بچه‌زرنگ» و «فیلشاه» راه‌هایی را باز کردند که بقیه را به کار در حوزه انیمیشن امیدوار کرد. الگوی ناموفق بقیه را ناامید می‌کند. ما باید مراقبت کنیم که الگوی موفق شکل بگیرد. الگویی که از آن استقبال شود و اتفاقات خوب برایش بیفتد. جشنواره سعی می‌کند، الگوی موفق معرفی کند. با توجه به تحولات اجتماعی سالیان اخیر و اینکه بچه‌های امروز بچه‌های دهه ۱۳۶۰ نیستند و تلویزیون و سینما هم مخاطب زیادی ندارند، واقعا جشنواره فیلم کودک می‌تواند موثر باشد؟ اینجا مرزی است که باید از آن مراقبت کنیم. اگر از این عقب‌تر بیایم، همه‌چیز را از دست داده‌ایم. نکته بعد این است که ساحت کودک با ساحت نوجوان متفاوت است. خردسال که اصلا رسانه‌اش سینما نیست. ما داریم راجع به ۵ــ۶ تا ۱۰ــ۱۲ سال صحبت می‌کنیم که یک جامعه مخاطب است و ۱۲ سال به بعد، یک جامعه مخاطب دیگر. آماری دارم می‌گویم که رضایت مخاطب از یک فیلم کودک مثلا در ۱۲ سال ۶۰ درصد است، اما در ۱۳ سال می‌شود ۵ درصد. این نشان می‌دهد که جامعه مخاطب اینجا متفاوت می‌شود. برای این ۲ دسته باید ۲ نسخه جدا پیچید. فکر می‌کنم برگزاری نشست‌های آسیب‌شناسی سینمای کودک به این قضیه کمک می‌کند. رویه‌ها، عادت‌ها و حتی آدم‌هایی در سینمای کودک از دوره‌های گذشته به شما ارث رسیده که بلافاصله نمی‌توانید تغییرشان دهید. اما به نظرتان در ۳ سال پیش رو فرصت کافی برای ایجاد تغییر در فضای فیلم کودک را دارید؟ چیزی وجود دارد که در من امید ایجاد می‌کند. این امید چیست؟ من چون با سینمای کودک هم‌نفس بوده‌ام، لذا لازم ندارم مسیری را طی کنم تا به چیزهایی برسم و آخرش ببینم آخ دوره‌ام تمام شد. هر روزی که امید نداشته باشم، اشتباه است که در فارابی بمانم. البته چیزی وجود دارد به اسم «سندروم امیرکبیر» که می‌گوید اگر امیرکبیر کارهایی را که طی ۳ سال کرد در ۱۰ سال انجام می‌داد، می‌توانست تحولات بیشتری ایجاد کند. چون وقتی شما با عده زیادی مخالفت می‌کنی، برای آن عده کاری ندارد که تو را حذف کنند. خیلی مهم است که مسیر را پله‌پله طی کنیم. من با آرتیست‌های زیادی کار کرده‌ام و بعضا شبیه چوب خشک هستند. البته نمی‌خواهم به آرتیست‌ها جسارت کنم، اما اگر فشار زیادی وارد کنیم، می‌شکنند. اما اگر در ۵ سال آرام‌آرام به این چوب فشار وارد کنی، کج می‌شود و می‌توانی تغییر شکلش دهی. سینمای کودک هم همین‌جوری است. یک تصور سنتی درباره آن وجود دارد که برویم لودگی کنیم و این یعنی فیلم کودک. اما تصور درستی هم وجود دارد که برویم مطالعه کنیم ببینیم آن فیلمی که موفق بوده چه کار کرده است؟ در همین جشنواره در بخش بین‌الملل، فیلم‌های خوب کودک هست که بدون ممیزی می‌شود پخش کرد. می‌شود رفت از آنها الگو گرفت. باید نترسیم. باید تمرین کنیم. یک سوم جمعیت ما، بر اساس آخرین سرشماری، زیر ۱۵ سال است. باید از این جمعیت شناخت داشته باشیم و برای فیلمسازان انگیزه ایجاد کنیم. ما باید جلوی پای سینمای کودک به احترام بلند شویم تا سینماگران احساس کنند این سینما مهم است و جای درجه دویی نیست.
« بازگشت به لیست اخبار