از ناباروری تا شعارزدگی؛ چرا سریال «آلا» نتوانست با مخاطب ارتباط برقرار کند؟

از ناباروری تا شعارزدگی؛ چرا سریال «آلا» نتوانست با مخاطب ارتباط برقرار کند؟

1404/05/26 - 13:51 425 بازدید
آمارها نرخ باروری را به زیر ۱.۶ نشان می‌دهد و هشدارها از بحران پیری جمعیت در آینده حکایت دارد. در این فضا، «آلا» تلاش کرده از دیدی انسانی و احساسی به موضوع ناباروری نزدیک شود.
آمارها نرخ باروری را به زیر ۱.۶ نشان می‌دهد و هشدارها از بحران پیری جمعیت در آینده حکایت دارد. در این فضا، «آلا» تلاش کرده از دیدی انسانی و احساسی به موضوع ناباروری نزدیک شود. سرویس فرهنگ و هنر مشرق -سریال «آلا» که این روزها از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رود، همچون بسیاری از تولیدات نمایشی سال‌های اخیر، محصول سیاست‌گذاری‌های کلان دوره موسوم به «تحول» در سیمافیلم و مرکز سیمرغ است؛ دورانی که با حذف تدریجی رقابت میان شبکه‌ها و تمرکز بر «تولید هماهنگ و متمرکز» شناخته می‌شود. در این چارچوب جدید، هماهنگ‌سازی محتوا با سیاست‌های فرهنگی کلان، به اصلی بنیادین در فرایند تولید تبدیل شده و موضوعات نمایشی، بر اساس سرفصل‌های ازپیش‌تعیین‌شده و اهداف راهبردی، شکل می‌گیرند. نتیجه، تولید آثاری است که اغلب نه از دل نیاز مخاطب که در پاسخ به دستور کارهای ابلاغی شکل می‌گیرند. در همین راستا، درون‌مایه اصلی سریال آلا نیز در چارچوب این دستورالعمل‌ها تعریف شده است: تمرکز بر خانواده، فرزندآوری، پیشرفت علمی، و هویت فرهنگی. با این حال، ساختار دراماتیک و پرداخت داستانی آن، بیش از آن‌که حاصل یک طرح دراماتیک پخته باشد، بیشتر تداعی‌کننده‌ی اجرای دستوری مضامین و سیاست‌های ابلاغی است. بررسی روند تولید «آلا» این سریال نخستین تجربه کارگردانی «شکیل مظفری» است که پیش از این به عنوان دستیار کارگردان و برنامه‌ریز در پروژه‌هایی همچون «سه دنگ سه دنگ» و «راستش را بگو» فعالیت داشته است. نگارش فیلمنامه این اثر را «امیرعباس پیام» و «سمانه نامدار» برعهده گرفته‌اند. «آلا» که به سفارش سیمافیلم و پژوهشکده رویان ساخته شده، در مرکز درمان ناباروری «آلا» روایت می‌شود؛ جایی که پزشکان و پژوهشگران فعالیت می‌کنند و زوج‌هایی برای درمان مراجعه می‌کنند. سریال نه تنها زوج‌های با مشکل ناباروری را نشان می‌دهد، بلکه به همراه آن، دغدغه‌های تیم پزشکی و پژوهشی را نیز بررسی می‌کند؛ از مسائل حرفه‌ای تا چالش‌های خانوادگی و عاطفی. بازیگران سریال در این مجموعه، بازیگرانی همچون داریوش فرهنگ، سام قریبیان، نیلوفر کوخانی، نفیسه روشن، کاوه خداشناس، ویدا جوان، بیتا سحرخیز، حمیرا ریاضی، علی اوسیوند، مهوش وقاری، شهین تسلیمی، اکبر رحمتی، جعفر دهقان، افسانه چهره آزاد، رویا جاویدنیا، سیاوش چراغی‌پور و مریم مومن حضور دارند. روی خط دستورالعمل‌ها «آلا» در زمانی ساخته شده که کاهش نرخ جمعیت و بحران فرزندآوری دغدغه اصلی مسئولان است. آمارها نرخ باروری را به زیر ۱.۶ نشان می‌دهد و هشدارها از بحران پیری جمعیت در آینده حکایت دارد. در این فضا، «آلا» تلاش کرده از دیدی انسانی و احساسی به موضوع ناباروری نزدیک شود. با این وجود، دوران رقابت رسانه‌ای شدید میان تلویزیون و پلت‌فرم‌ها ، این اثر فرصت ساخت یک درام اجتماعی عمیق‌تر را از دست داده و در حد یک تجربه متوسط باقی مانده است. شباهت‌ها و ارجاعات همچنین خط داستانی مربوط به تقابل عماد با پدرش، آشکارا یادآور الگوهای روایی فیلم‌های «پیرپسر» و «برادران لیلا» است، با این تفاوت که خشونت فیزیکی جای خود را به تضادهای عاطفی داده است. این بازتاب‌ها نشان می‌دهند که «آلا» نه در خلق موقعیت‌های تازه، بلکه در بازآفرینی الگوهای آشنا عمل کرده است. اما پرسش اساسی آن است که آیا این سریال توانسته موضوع «فرزندآوری» را به شکلی واقع‌گرایانه، همدلانه و دراماتیک روایت کند؟ یا بار دیگر شاهد یک ملودرام نامنسجم و سفارشی‌شده هستیم که بیش از آنکه از دل تجربه زیسته مردم برآمده باشد، محصول اتاق‌های فکر و بخشنامه‌های اداری است؟ متأسفانه، آن‌چه در این سریال دیده می‌شود، بیشتر به گزینه دوم نزدیک است. مضامین مهمی مانند ناباروری، فشارهای اجتماعی، مشکلات زوجین، و فرآیندهای درمانی، نیازمند پرداخت دقیق، پژوهش‌های میدانی و نگاه انسانی و ژرف هستند. در حالی‌که در این سریال، چنین موضوعاتی اغلب به شکلی سطحی و شعاری مطرح می‌شوند. در قسمت نخست سریال «آلا»، تصمیم‌گیری‌های شتاب‌زده و غیرمنطقی برخی شخصیت‌ها نظیر جمع‌آوری فوری تیم پزشکی یا اعتماد بدون پیش‌زمینه به یک محقق تازه‌کار، بیشتر به نظر می‌رسد که حاصل الزامات فیلمنامه‌اند تا واکنش‌های باورپذیر انسانی. این ضعف در منطق روایی، در کنار انتقال مستقیم و آشکار اطلاعات از طریق دیالوگ‌های گل‌درشت و طولانی، موجب می‌شود که مخاطب از تجربه همدلانه با داستان فاصله بگیرد و بیشتر با یک ساختار نمایشی خشک مواجه شود تا درامی زنده و پویا. بخش‌هایی از سریال که در فضای پژوهشی جریان دارد، توانسته‌اند با طراحی صحنه و تنالیته رسمی خود، به درام جلوه‌ای حرفه‌ای ببخشند، هرچند این موفقیت بیشتر در سطح فرم باقی مانده و در عمق روایت نفوذ نکرده است. در نهایت، این سریال را می‌توان تلاشی محتاطانه و ناتمام برای پرداختن به موضوع حساس ناباروری و فرزندآوری در قالبی دراماتیک دانست. پرداخت توأمان به دغدغه‌های زوج‌ها و فضای علمی پژوهش، خود اقدامی ارزشمند است، اما فیلمنامه‌ای ناپخته، روابط سطحی و رویکردی شعارزده مانع از تحقق کامل این پتانسیل شده‌اند. اگر سازندگان قصد ادامه یا توسعه این اثر را دارند، نیازمند بازنگری جدی در فیلمنامه، حذف عناصر شعاری، تقویت شخصیت‌پردازی و نزدیک شدن به واقعیت‌های زیسته مخاطب ایرانی هستند—نه صرفاً تولید نسخه‌ای خوش‌ساخت اما بی‌روح برای رفع تکلیف فرهنگی. در ظاهر با هر قسمت سراغ داستانی تازه می‌رود، اما این تنوع اپیزودیکِ سطحی به‌جای غنا بخشیدن به روایت، به پراکنده‌گویی، عدم انسجام روایی و شخصیت‌پردازی‌های کلیشه‌ای انجامیده است. سازندگان نتوانسته‌اند میان اپیزودهای مختلف پیوند دراماتیک ایجاد کنند و اغلب داستان‌ها به‌صورت جداافتاده و بی‌ریشه روایت می‌شوند، بدون آنکه ساختار کلی مجموعه را تغذیه کنند یا شخصیت‌ها را در مسیری مشخص و تکاملی قرار دهند. نمونه بارز این ضعف، اپیزودهایی است که «بهرام ابراهیمی» در آن ایفای نقش می‌کند. داستان پدر و پسری که با مسأله ناباروری دست و پنجه نرم می‌کنند. با وجود پتانسیل بالای این روایت برای ورود به لایه‌های عمیق‌تری مانند نقد ساختارهای مردسالارانه، تابوی فرزندآوری و چالش‌های روانی پنهان مردان نابارور، روایت در حد تقابل ساده‌انگارانه‌ی یک پدر سلطه‌گر و پسری منفعل باقی می‌ماند. پایان‌بندی این اپیزود، با تأکید بر «رضایت پدر»، بار دیگر نشان می‌دهد که سریال در لحظه‌های حساس و بحرانی نمی‌تواند از سایه‌ی الگوهای سنتی و محافظه‌کارانه خارج شود. گویی هنوز، در ۱۴۰۴، مسیر زندگی فرزند باید با تأیید پدر رسمیت یابد، نه با بلوغ و استقلال شخصیت. از نظر بیانی نیز، به‌جای آن‌که سریال با بهره‌گیری از زبان سینمایی و پرداخت دراماتیک، مخاطب را درگیر پیچیدگی‌های روابط انسانی کند، به دام دیالوگ‌های مستقیم، آموزشی و گل‌درشت افتاده است؛ دیالوگ‌هایی که بیشتر به برنامه‌های مستند یا گفتگومحور می‌خورند تا یک درام داستانی. در چنین فضایی، شخصیت‌ها هیچ‌گاه از دوگانه‌های ساده‌ی خوب/بد یا مظلوم/ظالم فراتر نمی‌روند، و هیچ شخصیت خاکستری یا چندوجهی شکل نمی‌گیرد. در نهایت، هر اپیزود بیشتر شبیه یک «موعظه‌نامه تصویری» است تا روایتی هنرمندانه از واقعیت‌های پیچیده و تلخ جامعه معاصر. جمع‌بندی: در مجموع، سریال «آلا» را می‌توان در قالب یکی از تلاش‌های صداوسیما برای تطبیق محتوای نمایشی با سیاست‌های کلان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دوران جدید ارزیابی کرد. با وجود نیت‌های قابل دفاع و انتخاب سوژه‌ای اجتماعی و مهم، فقدان درام قوی، شخصیت‌پردازی عمیق و جهان داستانی باورپذیر باعث شده است که این اثر در برقراری ارتباط مؤثر با مخاطب ناتوان بماند. تلویزیون همچنان نیاز دارد تا برای تأثیرگذاری واقعی، فاصله میان «سیاست‌گذاری فرهنگی» و «قصه‌گویی هنری» را کاهش دهد و به جای ارائه نسخه‌های آماده و فرمایشی، به تجربه‌های زیسته، روایت‌های بومی و نیازهای واقعی جامعه گوش فرا دهد.
« بازگشت به لیست اخبار