
از پایگاه سری اسرائیل در بلندیهای جولان چه میدانیم؟
هدف اصلی نتانیاهو و اسرائیل از کبری کردن این رژیم به معنای فیزیک شاید در این ابعاد بزرگ نباشد بلکه هدف اصلی آنها ایجاد دولت های همسو و ضعیف که قدرت هژمونی اسرائیل را درک کنند.
هدف اصلی نتانیاهو و اسرائیل از کبری کردن این رژیم به معنای فیزیک شاید در این ابعاد بزرگ نباشد بلکه هدف اصلی آنها ایجاد دولت های همسو و ضعیف که قدرت هژمونی اسرائیل را درک کنند. ؛ پروژه اسرائیل کبری یا بزرگ موضوع سطحی نیست. وقتی نتانیاهو در مصاحبه ای خود را مامور این هدف می داند باید آن را جدی گرفت. کمتر کسی باور میکرد که روزی سوریه با قدرت زمان حافظ اسد اینگونه محل تاخت و تاز اسرائیل باشد و اگر تل آویو اراده کند ظرف چند روز خودش را به پایتخت دمشق هم می رساند. اما پروژه اسرائیل بزرگ از «لبنان» آغاز می شود. این کشور همواره برای اسرائیل یک طمع بزرگ بوده است. تل آویو همواره درصدد بود این کشور را به خود الحاق کند یا دولتی بر سرکار بیاید که متحد راهبردی تل آویو در منطقه باشد. هدف اصلی نتانیاهو و اسرائیل از کبری کردن این رژیم به معنای فیزیک شاید در این ابعاد بزرگ نباشد بلکه هدف اصلی آنها ایجاد دولت های همسو و ضعیف که قدرت هژمونی اسرائیل را درک کنند. دومین هدف اسرائیلی ها از این نظریه آن است که بتوانند برای همیشه کلک فلسطینی ها را کنده و این چند میلیون را به کشورهای عربی بفرستند تا با خالص سازی فلسطین یک کشور تماماً یهودی خالص داشته باشند. بنظر می رسد این هدف با پروژه لبنان و سوریه کلید زده شده است. روزنامه عبری یدیعوت آحارانوت گزارش داد که ارتش اسرائیل در حال ایجاد یک مرکز آموزش تیراندازی واقعی در منطقه عین فیت در بلندیهای جولان است که برای شبیهسازی یک «شهر لبنانی» طراحی شده است. این موضوع با صحبت های فرماندهان نظامی اسرائیل تفاوت دارد. تأسیسات عین فیت تنها مورد نیست. پایگاه اسنیر در ارتفاعات جولان شامل ساختمانها، تونلها و فضاهایی شبیه روستاهای لبنان است که توسط سیستمهای شبیهسازی دیجیتال پشتیبانی میشوند و به نیروها امکان آموزش جنگ الکترونیک و کار با پهپادهای تهاجمی را میدهند. این نشان دهنده ادغام فناوری در میدان نبرد به عنوان بخش اساسی دکترین جنگی اسرائیل است. اما آیا ارتفاعات جولان تنها صحنه مانورهای اسرائیل است؟ مانورها در بلندیهای جولان و قبرس جنوبی(متحد اسرائیل) منعکسکننده یک دکترین رزمی متمرکز بر موارد زیر است: • آماده شدن برای جنگی در چند جبهه، با این احتمال که رویارویی با حزبالله با تشدید تنش در غزه یا کرانه باختری اشغالی همزمان شود. • برتری در نبردهای شهری و کوهستانی، چرا که جنوب لبنان چالشهای پیچیدهای را بین روستاهای مستحکم و زمینهای ناهموار ایجاد میکند. • ادغام فناوری، از پهپادها گرفته تا سیستمهای رانندگی دیجیتال. این ستونها با آنچه که به عنوان «مثلث امنیتی» شناخته میشود، مرتبط هستند؛ مثلثی که توسط بن گوریون تدوین شده و مبتنی بر بازدارندگی، هشدار زودهنگام و توانایی اعمال زور است.این دکترین همچنین شامل اصل «انتقال نبرد به خاک دشمن» برای جبران فقدان عمق جغرافیایی است. در بیانیهای از سرلشکر یوری گوردین، فرمانده سابق فرماندهی شمالی، یک تناقض اساسی در سیاست اسرائیل آشکار است. او ادعا کرد که وضعیت امنیتی در مرز شمالی «در بهترین حالت از سال ۱۹۸۲» است، حزبالله رهبری خود را از دست داده است و با وجود یک نیروی دفاعی سازمانیافته و آماده، هیچ نیرویی قادر به انجام حملات یا ایجاد تهدید گسترده برای شمال نیست. با توجه به این اذعان صریح به فقدان تهدید، این سوال همچنان باقی است: چرا ارتش اسرائیل همچنان به شبیهسازی روستاهای لبنان و انجام مانورهای گسترده ادامه میدهد؟ اگر هدف صرفاً دفاعی است، چرا دشمن مکرراً رزمایشهای تهاجمی انجام میدهد و در تجهیزاتی سرمایهگذاری میکند تا کنترل خاک لبنان را شبیهسازی کند؟ این واقعیت، این ارزیابی را تأیید میکند که این مانورها صرفاً آمادگیهای دفاعی نیستند، بلکه منعکسکننده یک دکترین توسعه طلبانه و یک استراتژی آشکار اشغال هستند. این رویکرد نظامی از دیدگاه سیاسی نتانیاهو که بر لزوم تقویت کنترل بر «مناطق حیاتی»، از جمله بلندیهای جولان و کرانه باختری، تأکید کرده و در را برای گسترش «عمق استراتژیک» به سمت شمال باز گذاشته، جداییناپذیر است. این مانورها، آنطور که اشغالگران تبلیغ میکنند، «دفاعی» نیستند، بلکه بخشی از پروژهای برای ترسیم مجدد مرزها مطابق با پروژه «اسرائیل بزرگ» هستند .
« بازگشت به لیست اخبار