
اهداف پشتپرده خلع سلاح مقاومت در لبنان
پشت نقاب «ثباتسازی»، طرحی در جریان است که میتواند ستونهای بازدارندگی لبنان را درهم بشکند. آیا صلح پیشنهادی، چهرهای تازه از سلطهگری است؟
اما منتقدان میپرسند: آیا این مسیر واقعاً به ثبات لبنان میانجامد؟ یا آنکه پیشزمینهای است برای فروپاشی معادله بازدارندگی و تسلیم کامل لبنان در برابر اسرائیل و متحدانش؟ در ظاهر، این طرح از زبان دیپلماسی درباره «حاکمیت دولت»، «انحصار سلاح» و «بازسازی اقتصادی» سخن میگوید؛ اما در باطن، شروطی سنگین و یکطرفه را به لبنان تحمیل میکند. دیدار فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا به لبنان با رئیس جمهور این کشور دولت زیر فشار؛ وحدت ملی در خطر پرسش اساسی این است: در شرایطی که رژیم صهیونیستی هنوز مناطقی از خاک لبنان را اشغال کرده، روزانه حریم هوایی را نقض میکند و تهدید به عملیات نظامی میکند، خلع سلاح مقاومت به چه معناست؟ مگر نه آنکه همین ساختار نظامی حزبالله بود که در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ مانع پیشروی ارتش رژیم صهیونیستی شد و نوعی موازنه قوا را برقرار ساخت؟ آنچه در تحلیلها نادیده گرفته میشود، این است که حزبالله صرفاً یک گروه نظامی نیست؛ بلکه بخش مهمی از بافت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی لبنان است. حامیان آن در بخش بزرگی از جامعه شیعه و حتی دیگر طوایف، آن را به عنوان ضامن بازدارندگی در برابر اسرائیل میدانند، نه عامل بیثباتی. خلع سلاح مقاومت بدون گفتوگو، اجماع داخلی و توازن منطقهای، نه تنها امکانپذیر نیست، بلکه میتواند لبنان را به ورطه یک رویارویی داخلی دیگر بکشاند. ابراهیم الامین، تحلیلگر لبنانی ابراهیم الامین، تحلیلگر لبنانی، در روزنامه الاخبار نوشت: تصمیم دولت لبنان برای نزع سلاح مقاومت، بخشی از پروژه آمریکایی-سعودی است که هدف آن نافی مشروعیت مقاومت و ایجاد فتنههای داخلی در کشور است. این تصمیم نه تنها نخواهد توانست مقاومت را متوقف کند، بلکه مقدمهای برای محدود کردن حضور شیعیان در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لبنان است. الامین تأکید میکند که مقاومت همچنان با قدرت ایستاده و این فشارها نه به ضعف آن منجر میشود و نه به جنگ داخلی، بلکه مقاومت بر دفاع از حقوق مردم و مقابله با اشغالگری ادامه خواهد داد. نتیجهگیری: خلع سلاح مقاومت لبنان، مسئلهای پیچیده و حساس است که نمیتوان آن را بهتنهایی و صرفاً از زاویه امنیتی یا سیاسی بررسی کرد. نگرانی از وجود سلاح خارج از کنترل دولت، نگرانی مشروع و بخشی از بنیادهای حاکمیت ملی است؛ اما این سلاح ریشه در ناکامی دولت در دفاع از سرزمین و مردم در برابر تجاوزات خارجی دارد و برای بسیاری، نمادی از امنیت و عزت است. تمرکز صرف بر خلع سلاح بدون توجه به بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی لبنان، باعث نادیده گرفتن واقعیتهای عمیق کشور و تشدید تنشها خواهد شد. لبنان امروز با اشغال بخشهایی از خاک، بحران عظیم آوارگان، و فروپاشی اقتصادی دستوپنجه نرم میکند که همه اینها باید در هر راهحلی مد نظر قرار گیرد. راهحل پایدار در ایجاد یک «معامله ملی جامع» است که در آن تضمینهای امنیتی، بازسازی اقتصادی، بازگشت لبنان به محیط منطقهای خود و مدیریت بحران آوارگان به طور همزمان اجرا شود. تنها در این شرایط است که میتوان خلع سلاح مقاومت را به عنوان نتیجهای طبیعی از تقویت دولت، ایجاد اعتماد ملی و تضمین امنیت و عدالت برای همه لبنانیها پذیرفت. خلع سلاح نباید بهعنوان یک شرط تحمیلی بلکه به عنوان پایان منطقی یک مسیر طولانی بازسازی و همکاری همهجانبه دیده شود. عبور از منطق تقابل و بنبست «چه کسی اول عقبنشینی میکند؟» به منطق همبستگی و همکاری «چگونه با هم لبنان را میسازیم؟» تنها راه پیشرفت و ثبات پایدار لبنان است.
« بازگشت به لیست اخبار