«بامداد خمار»: از رمانی جنجالی تا سریالی چشم‌نواز به کارگردانی نرگس آبیار/ چرا جامعه امروز به دیدن این سریال نیاز دارد؟

«بامداد خمار»: از رمانی جنجالی تا سریالی چشم‌نواز به کارگردانی نرگس آبیار/ چرا جامعه امروز به دیدن این سریال نیاز دارد؟

1404/08/10 - 22:27 431 بازدید
واگویه‌های درونی یک زن را هم رمان خوب مکتوب کرده، و هم آبیار به خوبی به تصویر کشیده است. حتی استفاده از «مکر زنانه»، به عنوان تیر آخر از سوی محبوبه که پیچه از صورت کنار می زند تا رحیم را دچار خود کند.
واگویه‌های درونی یک زن را هم رمان خوب مکتوب کرده، و هم آبیار به خوبی به تصویر کشیده است. حتی استفاده از «مکر زنانه»، به عنوان تیر آخر از سوی محبوبه که پیچه از صورت کنار می زند تا رحیم را دچار خود کند. خانم حاج سیدجوادی نام کتاب خود را از بیتی از سعدی اقتباس کرد: “به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی شب شراب نیرزد به بامداد خمار” علی‌رغم همه‌ انتقادات تند و بعضا ویرانگری که نخبگان، فمینیست‌ها و در کلیت، جریان روشنفکری، از همان چاپ اول این رمان، نثار آن کردند، عامه‌ جمعیت کتابخوان ایرانی، رمان را خواندند و جای آن را به عنوان یکی از پرخواننده‌ترین آثار داستانی در زبان فارسی تثبیت کردند. اقتباس در ایران: گنجینه‌ای فراموش‌شده نرگس آبیار: نویسنده‌ای با دوربین آبیار با پیشینه نویسندگی و مستندسازی، نگاهی علت‌جو و جامعه‌شناختی به سوژه‌هایش دارد. این ویژگی، به آثارش، از شیار تا ابلق، عمق و غنای خاصی بخشیده است. ترکیب «تعهد اجتماعی»، «علت‌جویی» و «جسارت» در کارنامه سینمایی او، نوید می‌داد که «بامداد خمار» تنها یک اقتباس وفادار نباشد، بلکه واجد «ارزش افزوده» سینمایی و یک روایت «آبیاری» خاص باشد. نقاط قوت سریال: درام، فضا و روان‌کاوی زنانه عشق و «تنانگی»: سریال موفق شده «عشق زنانه» را، با تمام حساب‌گری‌ها و شیدایی‌ها—به تصویر بکشد. نمایش «تنانگی» عشق محبوبه، هرچند گاهی با زوم‌های مکرر بر سیما و بر و بازوی رحیم کمی گل‌درشت و حتی «هندی‌وار» شده، اما در کل شگرد خلاقانه‌ای برای باورپذیر کردن انگیزه‌های شخصیت زن و «عشق در یک نگاه» اوست. شکل‌گیری عشق همراه با فاصله طبقاتی، یکی از قدیمی‌ترین مولفه‌های جذابیت سینما در همه ادوار در کل جغرافیای فیلمسازی بوده است. نمونه شاخص استفاده از این مولفه، سینمای هند است که شاید در تاریخ خود، ده‌ها هزار فیلم با تم عشق دختر غنی به پسر فقیر/بالعکس ساخته است. سینمای فارسی پیش از انقلاب ایران نیز با تایرپذیری از سینمای هند، بارها و بارها این سوژه را محور قرار داد که شاخص‌ترین مصداق آن فیلم «گنج قارون» بود که ده‌ها نمونه کپی از روی آن ساخته شد. البته این سوژه هم‌چنان یکی از محوری‌ترین موقعیت‌های دراماتیک در فیلمسازی برای مخاطب عام در کل دنیاست. حال در نظر بگیرید که چنین موقعیتی، با یک وضعیت دراماتیک فرعی، تکمیل شود و آن شکل‌گیری «لجبازی» میان عاشق و معشوق(عمدتا به واسطه همان اختلاف طبقاتی) است. رمان «بامداد خمار» و بالتبع سریال ساخته‌شده از آن، به خوبی از این موقعت و زیر-موقعیت جذاب و تماشاگرپسند بهره گرفته است. ساختار دراماتیک شسته و رفته: آبیار از موقعیت‌های کلاسیک و تماشاگرپسند به خوبی بهره برده است و تلاش کرده بدون اضافه‌کاری و وارد کردن داستانک‌های فرعی بی‌ربط و یا آب بستن به ماجراها، پیرنگ اصلی، یعنی عشق محبوبه به رحیم را روایت کند. جنس حرکات دوربین، ضرباهنگ تدوین و بهره‌گیری درست از رنگ و نور و افکت‌های صوتی(استفاده از افکت نفس نفس زدن در هنگام ورود محبوبه نجاری رحیم)، اصطلاحا آب شُسته‌تر از سطح معمول نمایش خانگی است. روان‌کاوی و «مکر زنانه»: احساسات متناقض یک زن وقتی که دیوانه‌وار عاشق می شود قول و قرارهایی که با خود می گذارد، دشنام‌هایی که به خود و معشوق می دهد و...در مجموع یکی از نکات مثبت سریال تا به این جاست. واگویه‌های درونی یک زن را هم حاج‌سیدجوادی خوب مکتوب کرده، و هم آبیار به خوبی به تصویر کشیده است. حتی استفاده از «مکر زنانه»، به عنوان تیر آخر از سوی محبوبه که پیچه از صورت کنار می زند تا بازی باخته را به برد تبدیل کند و رحیم را به خود «دچار» کند، به خوبی تجلی‌گر حضور یک «زن» در پشت دوربین است که این جنس را به خوبی می شناسد. تکنیک و خلاقیت: سکانس‌های تدوین موازی (مثلاً صحبت‌های محبوبه با خجسته و بصیرالملک با خواهر کشور) نشان از تسلط فنی کارگردان و خلاقیت در روایت دارد. نقاط ضعف: اغراق در بازی و انتخاب نامناسب بازیگر بازی کاریکاتوری: شخصیت‌پردازی «دایه» و «دده» بی‌شک از نقاط ضعف سریال هستند. دایه با بازی مرجانه گلچین کمی اغراق‌آمیز و کاریکاتوریزه بازی می کند. میزان قربان‌صدقه رفتن دایه و لحن انتخابی او کمی زیاده‌روی و آزاردهنده است. همین مشکل درباره‌ شخصیت دده(بهنوش بختیاری) نیز صدق می کند و لهجه‌ی من درآوردی و صدا و لحن کاریکاتوری او، گویی تکثیر دایه است. انتخاب نامناسب بازیگر: علی مصفا انتخاب خوبی برای بصیرالملک نبود. زیادی آرام، نرم‌خوف روشنفکرنما و امروزی است. از این منظر، تفاوت معناداری بین شخصیت پدر محبوبه در رمان و در سریال وجود دارد، چرا که در اثر مکتوب خانم حاج سیدجوادی، پدر با وجود این که اهل ادب و هنر است، اما پدری مقتدر و پدرسالار از همان سنخ رایج در عهد قاجار به تصویر کشیده شده است، در صورتی که علی مصفا ذاتا شخصیت آرام و ملایمی دارد که به ندرت از آن خارج شده است(در تقریبا همه فیلم‌هایش) و از این رو، حتی سکانس غضب کردن بصیرالملک علیه عمله‌ی خانه هم تصنعی از کار درآمده و لاجرم باورپذیر نیست. دیالوگ‌های رقیق: گفتگوهای بین دختران جوان گاهی بیش از حد سانتیمانتال و ضعیف از آب درآمده است. جمع‌بندی: عاشقی به سبک قدیم در دنیای امروز در مجموع «بامداد خمار» به روایت آبیار، تا این‌جا نوید می دهد که نه تنها احیاگر یک رمان محبوب، که احیاگر سنت اقتباس ادبی برای سینما و ارائه درامی اصیل برای مخاطب ایرانی است.
« بازگشت به لیست اخبار