جرمی شیرمر: ریاست‌جمهوری ترامپ نشانه افول آمریکاست

جرمی شیرمر: ریاست‌جمهوری ترامپ نشانه افول آمریکاست

1404/10/10 - 11:41 775 بازدید
جرمی شیرمر، استاد بازنشسته دانشگاه ملی استرالیا، می‌گوید فارغ از این‌که ترامپ برای آمریکا و جهان یک فاجعه است، این‌که نظام ایالات متحده اجازه روی کار آمدن چنین فردی را داده نشان می‌دهد رو به افول است.
جرمی شیرمر، استاد بازنشسته دانشگاه ملی استرالیا، می‌گوید فارغ از این‌که ترامپ برای آمریکا و جهان یک فاجعه است، این‌که نظام ایالات متحده اجازه روی کار آمدن چنین فردی را داده نشان می‌دهد رو به افول است. - سومین همایش بین‌المللی «افول آمریکا» با عنوان «دوران جدید عالم»، روز سه‌شنبه، ۶ آبان ۱۴۰۴، به همت دبیرخانه‌ی مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشگاه جامع امام حسین علیه‌السلام، با مشارکت دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی داخلی و بین‌المللی، و با حضور پژوهشگران و اساتید داخلی و همچنین سخنرانی ویدیویی کارشناسان و کنشگران بین‌المللی در محل سفارت سابق ایالات متحده برگزار شد. مشرق قصد دارد سخنرانی‌هایی را که شرکت‌کنندگان بین‌المللی به صورت ویدیویی برای این گردهمایی ارسال کرده بودند، همراه با زیرنویس فارسی و متن کامل سخنرانی خدمت مخاطبان محترم ارائه دهد. در ادامه، ویدیو و متن کامل سخنرانی «جرمی شیرمر» استاد بازنشسته‌ی فلسفه در دانشگاه ملی استرالیا، آمده است. پوستر همایش «افول آمریکا: دوران جدید عالم» سخنرانی «جرمی شیرمر» استاد بازنشسته‌ی فلسفه در دانشگاه ملی استرالیا، در کنفرانس «افول آمریکا: دوران جدید عالم» مقاله‌ی ارسالی جرمی شیرمر به کنفرانس «افول آمریکا: دوران جدید عالم» را می‌توانید به زبان انگلیسی . نام من «جرمی شیرمر» است؛ استاد بازنشسته‌ی دانشگاه ملی استرالیا هستم، اما در «دامفریز» اسکاتلند زندگی می‌کنم. موضوع سخنرانی امروزم افول ایالات متحده است. مفتخرم که دعوت شده‌ام تا در این نشست درباره‌ی این موضوع بی‌نهایت مهم حضور پیدا کنم. با این حال، میان وسعت و جدیت موضوع، و توانایی من در ارائه‌ی کمک شایان به [پیشبرد] آن و همچنین، امکان انجام این کار ظرف فقط ۱۰ دقیقه، مطابقت وجود ندارد. اجازه دهید با عرض معذرت بابت ایجاز اجباری در پرداختن به مسائل، به‌سرعت جلو بروم. شاید کسی بپرسد: «افول؟ ایالات متحده همچنان یک قدرت تجاری و نظامی قابل‌توجه است.» [با این حال،] پایان جنگ سرد تعهداتی را در اروپا روی شانه‌ی آمریکا باقی گذاشت که به‌وضوح برای دفاع از این کشور ضروری نبودند. در همین حال، مجموعه‌ای از اقدامات پرهزینه اما ناموفق در جاهای دیگر، منجر به احیای انزواطلبی در آمریکا شد. درون آمریکا، افول صنایع استخراجی و تولید و گذار به اتوماسیون و فناوری اطلاعات، منجر به کاهش نسبی فرصت‌های شغلی برای کارگران غیرماهر و نیمه‌ماهر شد. این مسئله، به نوبه‌ی خود، موجب بی‌اعتمادی به نخبگان تحصیل‌کرده شد. در نتیجه، مردم بر اساس عقاید سیاسی دچار تفاوت دیدگاه و همچنین فاصله‌ی فیزیکی شدند. در حوزه‌ی سیاسی، دموکرات‌ها به‌تدریج به دیدگاه‌های لیبرال و تفکرات اقلیت‌گرا و «وُوک» [هشیاری اجتماعی نسبت به تبعیض، نژادپرستی، و غیره] شناخته شدند. در حوزه‌ی اجتماعی، محافظه‌کاران به جمهوری‌خواهان رأی دادند، اما چیز زیادی در عوض عایدشان نشد. جمهوری‌خواهان همچنین طرفدار کوچک کردن دولت بودند، در حالی که طبقه‌ی کارگر معمولاً مخالفتی با مزایای دولتی نداشتند؛ مشروط به این‌که خودشان آن‌ها را دریافت کنند. و اما موضوع دیگر: اهمیت بررسی انتقادی. فقط به صورت مختصر می‌توانم به این موضوع بپردازم، اما «کارل پوپر» فیلسوف، استدلال مهمی در اثبات خطاپذیری دانش ما مطرح کرده. به عقیده‌ی او، هدف ما باید رسیدن به حقیقت باشد، اما نمی‌توانیم مطمئن باشیم به آن رسیده‌ایم، چراکه باور قوی ما به یک گزاره، لزوماً تضمین‌کننده‌ی حقیقت داشتن آن نیست. پوپر همچنین بر اهمیت بررسی انتقادی محترمانه و مستمر از سوی افرادی تأکید داشت که دیدگاه‌هایشان با ما در تضاد است. درکِ اهمیت «دانش تخصصی خطاپذیر» نیز به نظر من حیاتی است؛ خطاپذیر به این معنا که باید بدانیم ممکن است درست نباشد و باید پذیرای بازخورد انتقادی باشد، اما همچنان «تخصصی» است، از این نظر که همه‌ی ما باید به ایده‌هایی تکیه کنیم که تحت گونه‌ای از بررسی انتقادی قرار گرفته‌اند که دانش تخصصی مستلزم آن است. موضوع بعدی: افول حوزه‌ی عمومی. در بستر تمام این مسائل است که افول حوزه‌ی عمومی اهمیت زیادی پیدا می‌کند. نهادهای قدیمی‌تری که به عنوان انجمن‌هایی برای تبادل‌نظر محترمانه و انتشار دانش تخصصیِ خطاپذیر عمل می‌کردند، اکنون جای خود را به اینترنت و رسانه‌های اجتماعی داده‌اند که بسیار متفاوت عمل می‌کنند. [سازوکار] تبادل اطلاعات چندپاره شده و مردم، مطالبی را به سوی خود کانالیزه کرده‌اند که معمولاً پیش‌داوری‌های آن‌ها را تأیید می‌کنند، و به طور کلی، تبادل انتقادی و محترمانه‌ی دیدگاه‌ها را که می‌توانیم و باید از طریق آن بیاموزیم، تقویت نمی‌کنند. این، وضعیتی را ایجاد می‌کند که پوپولیسم می‌تواند در آن رشد کند. منظور من از پوپولیسم، سَبکی از سیاست است که به بحث محترمانه علاقه‌ای ندارد، بلکه بر اساس ترس‌ها و پیش‌داوری‌های مردم موضع می‌گیرد و هیچ علاقه‌ی واقعی‌ای به حقیقت داشتنِ ادعاهایی که مطرح می‌کند، ندارد. این پدیده دارد در سراسر نظام‌های دموکراتیک غربی گسترش می‌یابد، اما به نظر من، پیامدهایش، به طور خاص، در دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا قابل‌توجه هستند. در این‌جا نمی‌خواهم درباره‌ی جنبه‌هایی بحث کنم که به عقیده‌ی من رئیس‌جمهورْ ترامپ، در سطح شخصی، برای آمریکا و جهان یک فاجعه بوده، بلکه می‌خواهم توضیح دهم که چه چیز را سهم متمایز او در افول آمریکا می‌دانم. در نتیجه، ترامپ که شخصاً دم‌دمی‌مزاج و مستعد تأثیرپذیری از آخرین کسی است که با او صحبت کرده، یا چیزی که همین الآن در رسانه‌ها دیده، توانسته گاهی بر اساس هوس، و گاهی بر اساس اطلاعات نادرست، اِعمال قدرت کند. به نظرم خوش‌شانس هستیم که ترامپ تا ابد رئیس‌جمهور نخواهد بود، و خوش‌شانسیم که بسیاری از اتفاقات کنونی به شخصیت منحصربه‌فرد او مربوط است و بعید است درباره‌ی رئیس‌جمهور بعدی هم صدق کند. با این حال، به نظر من، همین که نظام آمریکا اجازه داده چنین شرایطی ممکن شود، نشان می‌دهد که رو به افول واقعی گذاشته است. متشکرم. ◄ ◄ ◄ ◄
« بازگشت به لیست اخبار