
خاطرات اسرا هنوز بسیار ناتمام است
ساسان ناطق، مدیر دفتر هنر و ادبیات اسارت گفت: ما شاهدان زیادی از دوران جنگ تحمیلی داریم، اما تعداد شاهدان دوران اسارت کمتر است. از میان همه آزادگان، تعدادی از دنیا رفتهاند. این هم به ما برمیگردد...
ساسان ناطق، مدیر دفتر هنر و ادبیات اسارت گفت: ما شاهدان زیادی از دوران جنگ تحمیلی داریم، اما تعداد شاهدان دوران اسارت کمتر است. از میان همه آزادگان، تعدادی از دنیا رفتهاند. این هم به ما برمیگردد... به گزارش مشرق، آیین رونمایی از سه کتاب «مطبخ» تالیف مشترک حسن و حسین شیردل، «برادران قلعه فراموشان» تالیف ساسان ناطق و «شبهای سفید» تالیف حسین قربانزاده که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده در سالن صفارزاده، حوزه هنری برگزار شد. در این مراسم، داوود امیریان، مصطفی محمدی و امیر محمد عباسنژاد، پژوهشگران حوزه ادبیات دفاع مقدس؛ به عنوان منتقد ادبی همچنین حجتالاسلام علی لقمانپور، رئیس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس و مرتضی سرهنگی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری به عنوان مهمانان برنامه حضور داشتند. کتاب «مطبخ» نگاه نو و تازهای دارد حسن شیردل، مولف کتاب «مطبخ» با اشاره به کمکاری نویسندگان در بیان خاطرات اسرا و آزادگان بیان کرد: آخرین آماری که دارم این است که استان مازندران تقریباً ۱۳۰۰ اسیر دارد. ما در این زمینه کار کردهایم، ولی مطمئنم بیشتر از انگشتهای دست برای اسرای مازندران کار نشده. اگر هم کاری انجام شده باشد، بیشتر از ۱۰ جلد نیست. با اینکه حدود ۳۰ سال از آزادی اسرا میگذرد هنوز شرایط و فضایی برای بیان خاطرت اسارت خود ندارند و تا حالا امکانش را نداشتند و جایی نبوده که حتی سختیها و فشارهای ایام اسارتشان را بگویند. بعضی اسرا بهشدت اذیت شدهاند به طوری که حتی برای خانوادهشان هم خاطرات خود را تعریف نکردند. او ادامه داد: به نظر خودم، با سابقهای که حدود ۲۵ سال در زمینه خاطرهنگاری دارم، اگر دفتر اسارت مازندران تشکیل نمیشد یا ایده کار راه نمیافتاد، ما شاید هیچ وقت سراغ اسرا نمیرفتیم و این فکر بهکل فراموش میشد. ما تا الآن سه چهار کتاب کار کردهایم و آدمهای جدیدی هم پیدا شدهاند. این آدمهای جدید، خاطرات بسیار ارزشمندی دارند که امیدوارم بتوانیم از بین آن ۱۳۰۰ اسیر مازنی، بهره بگیریم. امیدوارم شرایط مهیا شود. اگر آن شرایط فراهم نباشد، ادامه کار برای این بچههای ما تقریباً غیرممکن است. امکان نوشتن در ایام اسارت در ادامه داوود امیریان، منتقد ادبی، با اشاره به عدم پایبندی حزب بعث به کنوانسیون ژنو گفت: عراقیها به هیچ آیین و قراردادی پایبند نبودند. اولاً که اصلاً کنوانسیون ژنو را قبول نداشتند؛ میگفتند این مربوط به جنگ جهانی دوم است و به ما ربطی ندارد. بسیاری از اسرا را ثبتنام نمیکردند، راحت میکشتند، شکنجه میدادند و متأسفانه بعد از جنگ هم هیچکدام از فرماندهان اردوگاهها به عنوان جنایتکار جنگی تحت تعقیب قرار نگرفتند. خیلی از همین افرادی که آزادگان ما را به شهادت رساندند، قطعنخاع کردند یا بهشدت مجروح کردند، هرگز پاسخگو نشدند. حالا من کاری ندارم که برخی از این افراد چه رفتاری با اسرا داشتند یا دقیقاً چه اتفاقی افتاده یا نیفتاده. او با اشاره به نقاط مثبت کتاب «مطبخ» گفت: این کتاب نگاه تازه و جدیدی دارد. روایت نو تازهای است. به عنوان مثال در این خاطرات اسرا گفته شده که امکان نوشتن در ایام اسارت وجود نداشت، قلم و کاغذ داشتن جرم بود. با این حال، بچهها زبان انگلیسی و فرانسه یاد میدادند، ورزش میکردند، و مقاومت اسرا بهخوبی ثبت شده است؛ اینکه چطور نماز میخواندند، چطور مراسم عاشورا را برگزار میکردند، حتی دو نفر همزمان نگهبانی میدادند تا یکی مراسم را بخواند. همچنین به موضوع عدم تنوع غذایی در اردوگاههای بعثی اشاره شده است. امیریان به بیان نقاط ضعف و قوت کتاب «مطبخ» پرداخت و گفت: نثر کار خوب است، اما در بخشهایی دو پاره به نظر میرسد. از فصل ۹ به بعد، حس میشود فرد دیگری آن را نوشته. چرا که برخی اطلاعات تکراریاند و اشتباهات تاریخی نیز وجود دارد. مثلاً عملیات در اواخر سال ۶۶ بوده، نه ۶۷. آزادی اسرا سال ۶۹ بوده، نه ۶۸. پیام امام خمینی نیز مربوط به سال ۶۷ است، نه ۶۸. این اشتباهات مخاطب را گیج میکند. بهترین بخش کتاب مربوط به همان آشپزخانه و دزدیهایی است که برای جلوگیری از گرسنگی بچهها انجام میشده و حتی خود عراقیها نیز از سهمیه کم اسرا دزدی میکردند. با این حال، کار جذابی است. من توصیه میکنم که این کتاب خوانده شود. خاطرات اسرا با ملاحظات و احتیاطهای زیادی همراه است حسین قربانزاده، مولف کتاب «شبهای سفید» به آثار روحی بعد از نوشتن خاطرات جنگ اشاره کرد و گفت: هر وقت من کتاب جنگی مینویسم، واقعاً حال و هوایم عوض میشود، منقلب میشوم، یک مدت آدم در آن حالوهوا میماند. گاهی حس میکنم خودم اسیر بودم. واقعاً اینطور است. بعضی وقتها واقعاً فکر میکنم چند وقت جبهه بودم، در حالی که اصلاً نبودم. من وقتی ۱۳ سالم بود، قصد داشتم به جبهه بروم، اما پدرم نگذاشت و نشد که بروم. دلم بود، ولی قسمت نشد. با این حال، هر وقت فکر میکنم، حس میکنم یک مدت در جنگ و عملیاتها بودهام. حسی عجیبی است. برای همین تصمیم گرفته بودم که دیگر زیاد ننویسم یا اصلاً در این حوزه کار نکنم. چون هرچه مینویسیم، پشتش یک خاطره است؛ مثلاً خاطره نوزادی یکروزه که موشک به خانهشان خورده و او زیر گهواره زنده مانده. تمام خانوادهاش از بین رفتهاند و فقط او مانده؛ و حالا آن کودک شده همان کتاب «پسر نخلهای پری برگ» که برای خودم خیلی خاطرهانگیز بود. قربانزاده ادامه داد: همانطور که جناب شیردل اشاره کردند، واقعاً نعمت بزرگی است که راوی حافظه خوبی داشته باشد. من در این مدت با برخی از راویها مواجه شدم که فقط در همین حد روایت میکردند: "خیلی سخت بود، رفتیم، زخمی شدیم، " و خب خودتان میدانید، اکثر مخاطبان اهل کتاب و جزئیات هستند. در کار آخر، ۱۵ ساعت با آقای طالبی مصاحبه کردیم. سعی کردیم حداقل اثری قابلخواندن ارائه کنیم تا عزیزانی که آن را میخوانند، چیزی برای بهدستآوردن داشته باشند. خاطرات اسرا هنوز بسیار ناتمام است مصطفی محمدی، منقد ادبی، به فشارهای روحی و جسمی اسرا اشاره کرد و گفت: به عقیده من، هیچکس بهاندازه یک اسیر نتوانسته دستکم جنگ ایران و عراق را لمس و تجربه کند. واقعیت این است که اسارت از هر نوع رزمندگی دشوارتر است؛ چراکه یک اسیر، در واقع نه زندانی، بلکه گرفتار قیامت و برزخی در حیات خود میشود. بهواسطه شکنجههای روحی و جسمی، انواع تعرضها، تحقیرها و فشارهایی که به او وارد میشود و کسی هم نیست که شهادت بدهد یا حتی جرئت کند از آن بگوید. اسارت بسیار سختتر از مرگ است، چون شاید هر ساعتش برای فردی که اغلب در سن رشد، سن بلوغ و نوجوانی قرار داشته، نوعی مرگ زودرس محسوب میشود. او به احتیاط مولفان در خاطرهنگاری اسرا پرداخت و گفت: درباره نوشتن از خاطرات اسرا واقعاً باید گفت این گنجینه، پایانی ندارد. آنچه تاکنون نوشته شده، هر چقدر هم خوب، هنوز بسیار ناتمام است. آنهایی هم که نوشته شده با ملاحظات اخلاقی و احتیاطهای زیاد است، ولی حقیقتاً قبول دارم که کار بسیار دشواریست. نوشتن خاطره سختتر از گفتن آن است. این کتابی که خواندم پرسشهای زیادی برایم پیش آمد. به نظرم، رمان وظیفهاش طرح پرسش است، اما کار مستند، زندگینامه و خاطرهنگاری باید پاسخی در خود داشته باشد نه اینکه پرسش ایجاد کند. در بعضی موارد کتاب رد پای نویسنده در روایت دیده میشود. این آزادگان همچنان خود را در معرض شکنجه یا تعقیب میبینند. پس از آزادی، ماجرا تازه وارد مرحله پیچیدهتری میشود، اینکه آن اسیر حالا چطور با زندگی کنار میآید. نحوه اسارت، نگهداری از اسرا و برخورد زندانبانها یک چیز تکراری و عمومی است. هر چقدر بتوانیم روایتها را شخصی کنیم جالبتر میشود. او ادامه داد: در اینجا نویسنده، کار را بهصورت جمعی و با کمک خاطرهنگار انجام داده؛ متأسفانه یا خوشبختانه، این خود مسئلهایست. چه بهتر که اگر ایرادی در کار باشد، در یک کار شخصی باشد و مسئولیت آن متوجه همان یک نفر. اما وقتی کار جمعیست، انتظار میرود کمترین خطاها در آن وجود داشته باشد؛ همانطور که عرض کردم، نباید چیزی بیپاسخ بماند یا برای خواننده پرسشی بیجواب ایجاد شود. یا خدای نکرده تناقضی در کار نباشد. معمولاً چنین پروژههایی کارشناسان محتوایی و نظامی دارند. البته همه اینها از ارزش کار کم نمیکند. این منتقد ادبی به حذف برخی خاطرات اسرا توسط نویسندگان اشاره کرد و گفت: اکثر نویسندههایی که سراغ خاطرات اسارت میروند، خیلی رعایت حال راوی، یعنی آزادهها را میکنند و بهجای راستنویسی به درستنویسی گرایش دارند. خواننده باید بتواند تصور کند؛ اما مخاطبان امروز کمکم متوجه میشوند که بسیاری از مسائل یا نوشته نشده یا گفته نشده. مسائلی استثنایی، وحشتناک و حتی شنیدنی، که اصلاً به آنها پرداخته نشده است. به جای راستگویی، بیشتر به سمت درستگویی رفتهاند. بنابراین برخی نویسندهها احتیاط زیادی به خرج دادهاند. برای مثال، در کتابی خاطرهای از اسیری که میشناختم آمده بود، ولی حتی این قسمت حذف شده بود که وقتی پدرش برای استقبال میآید، تند تند سیگار روشن میکند، اما بخاطر ملاحظاتی که پدر یک آزاده چنین تصویری نباید داشته باشد آن را حذف کرده بودند. نشانههای وطن دوستی در میان اسرا ساسان ناطق، مولف کتاب «برادران قلعه فراموشان» و مدیر دفتر هنر و ادبیات اسارت به نشانههای وطن دوستی در میان اسرا اشاره کرد و گفت: یکی از نشانههای روشن وطندوستی و وطنپرستی، در دوران اسارت خودش را بهخوبی نشان میدهد؛ چون همه آدمها به خاطر دفاع از سه کلمه بود که در آنجا اسیر شدند «خاک، خانه و خانواده» همین سه کلمه است که مفهوم ایران را شکل میدهد. ایران مثل مادر میماند؛ هر چقدر مادرمان را دوست داریم، طبیعتاً وطنمان را هم دوست خواهیم داشت. به همین دلیل، همه آزادگان این سه کلمه را دوست داشتند و این سه، برای ما جنبهای وحدتآفرین دارند. او به بیان کمکاری در بازگویی خاطرات اسرا پرداخت و گفت: نوع روایت در حوزه اسارت و جنگ، خیلی وقتها دقیق و درست نیست و نسیانهایی در آن دیده میشود؛ این موضوع طبیعی است و در واقع ضعف ما بوده، چون در سالهای ابتدایی سراغ آزادگان نرفتیم. اسارت جزو آن دسته از رویدادهاییست که بهواسطه جنگ به وجود آمده و باید آن را بهدرستی بشناسیم. چون بخشی از روابط علت و معلولیِ شروع جنگ یا آن بخشهایی از واقعیت که اطلاعات ما دربارهشان کمرنگ است، در دل سیمهای خاردار و بلندیهای اردوگاههای بعثی پنهان شدهاند. ما شاهدان زیادی از دوران جنگ تحمیلی داریم، اما تعداد شاهدان دوران اسارت کمتر است. از میان همه آزادگان، تعدادی از دنیا رفتهاند. این هم به ما برمیگردد؛ ما باید زودتر به سراغ آنها میرفتیم و نگذاریم این گنجینههای ارزشمند از دست بروند. وفور پیوند فرهنگی در سراسر کتاب امیر محم...
« بازگشت به لیست اخبار