«خشونت آمریکایی» زیر پوست یک ابرقدرت

«خشونت آمریکایی» زیر پوست یک ابرقدرت

1404/07/22 - 18:38 147 بازدید
خشونت در ایالات متحده دیگر یک «اخبار حادثه» صرف نیست؛ به مسئله‌ای چندبعدی با پیامدهای امنیتی، اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده که از مدرسه و خانه تا خیابان و شبکه‌های اجتماعی امتداد دارد.
خشونت در ایالات متحده دیگر یک «اخبار حادثه» صرف نیست؛ به مسئله‌ای چندبعدی با پیامدهای امنیتی، اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده که از مدرسه و خانه تا خیابان و شبکه‌های اجتماعی امتداد دارد. به گزارش ، نفیسه سادات موسوی، کارشناس مسائل سیاسی: داده‌های گردآمده از منابع رسمی و پژوهش‌های دانشگاهی، تصویری روشن و در عین حال نگران‌کننده ارائه می‌دهد؛ دسترسی بی‌قاعده به سلاح گرم، قطبی‌سازی سیاسی، نابرابری‌های مزمن و فرسایش اعتماد شهروندان به نهادها، موتورهای اصلی این چرخه‌اند و بدون اصلاح قواعد بازی، این روند خودبه‌خود رو به بهبود نیست. چند واقعیت سخت (و مستند) ابعاد تملک سلاح: در آمریکا حدود دو پنجم بزرگسالان در خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که دست‌کم یک سلاح گرم دارند؛ شمار سلاح‌های در مالکیت شخصی نیز طی دو دهه اخیر به‌طور چشمگیر افزایش یافته است. این سطح دسترسی، در مقایسه با کشورهای توسعه‌یافته، یک وضعیت استثنایی می‌سازد که با شدت خشونت هم‌بستگی دارد. تلفات سالانه: برآوردهای مبتنی بر پایگاه‌های داده ملی نشان می‌دهد فقط در سال‌های اخیر، بیش از ۴۸ هزار نفر در آمریکا بر اثر تیراندازی (قتل، خودکشی و حوادث) جان باخته‌اند؛ بالاترین سطح از میانه دهه ۲۰۱۰ به این‌سو. خشونت خانگی و نقش سلاح: در نزدیک به نیمی از قتل‌های مرتبط با شریک صمیمی، سلاح گرم عامل مرگ است؛ داده‌های اداره آمار قضایی آمریکا نشان می‌دهد سهم اسلحه در قتل زنان به‌دست همسر/پارتنر کنونی یا سابق طی سال‌های اخیر بالاست و این روند با سهولت دسترسی به سلاح تشدید می‌شود. جرایم خشونت‌آمیز در مقیاس ملی: طبق برنامه «گزارش یکپارچه جرایم» اف‌بی‌آی، میلیون‌ها جرم خشونت‌آمیز در سال ثبت می‌شود و نرخ قتل و سرقت خشونت‌آمیز به‌طور معناداری از بسیاری از کشورهای اروپای غربی و کانادا بالاتر است. تجربه شهری و پیامدهای روانی: مواجهه مکرر جوامع شهری—به‌ویژه محله‌های کم‌برخوردار و رنگین‌پوست—با تیراندازی‌ها، با استرس مزمن، ترس، و علائم اختلال استرس پس از سانحه همراه است؛ اثراتی که حتی بعد از فروکش موج خبری هم باقی می‌ماند. روندهای تقویت‌کننده: از قطبی‌سازی تا «عادی‌سازی» خشونت پژوهش‌ها توصیف می‌کنند چگونه قطبی‌سازی سیاسی و عادی‌شدن گفتار تند، زمینه را برای عبور برخی گروه‌های افراطی از اعتراض مدنی به کنش خشونت‌آمیز فراهم کرده است. این دگرگونیِ «زبان به کنش»، وقتی با دسترسی آسان به سلاح جمع می‌شود، ریسک حملات مرگبار را بالا می‌برد و هزینه‌های نظم عمومی و سلامت روان را به جامعه تحمیل می‌کند. چند نمونه شاخص لاس‌وگاس (۲۰۱۷) و یوالدی تگزاس (۲۰۲۲) دو مصداق تکان‌دهنده از دامنه و تکرارپذیری خشونت مسلحانه‌اند که بحران را برای افکار عمومی «ملموس» کردند. داده‌های تجمیعی نشان می‌دهد بسامد رخدادها کاهش نیافته؛ بلکه فاصله زمانی میان رویدادهای «انفجاری و کوتاه‌مدت» کمتر شده و تعداد تیراندازی‌ها بالاتر از انتظار باقی مانده است. چه چیز این بحران را در آمریکا خاص می‌کند؟ ۱) عرضه بی‌مهار سلاح (بازار بزرگ، قواعد ناهمگون ایالتی، شکاف‌های اجرای قانون) ۲) تقاضای اجتماعی تقویت‌شده (کالایی‌سازی «امنیت شخصی»، تبلیغ فرهنگی، و ترس) ۳) نابرابری و جدایی فضایی (محله‌های محروم در معرض چرخه خشونت/ترس/بحران اعتماد). برهم‌کنش این سه عامل، «دامی نهادی» ساخته که خروج از آن بدون سیاست‌های چندلایه دشوار است. این تصویر در گزارش‌های شهری و ایالتی نیز تکرار می‌شود: حتی شهرهایی که نرخ کلی جرم در آن‌ها پایین‌تر از متوسط کلان‌شهر مجاور است، ممکن است کانون‌های محلیِ تیراندازی و حملات مسلحانه پرریسک داشته باشند. هم‌سنجی بین‌المللی: «استثنای آمریکایی» در اعداد برآوردها نشان می‌دهد نرخ مرگ ناشی از سلاح گرم در آمریکا به‌طور میانگین چند برابر کشورهای ثروتمندِ مشابه است؛ این شکاف، بیش از آنکه به «ماهیت فرهنگی خشونت» فروکاسته شود، با ساختار حقوقی و بازارِ دسترسی به سلاح توضیح‌پذیر است. چرا این بحث برای ما مهم است؟ از منظر ایران و منطقه، فهم «سازوکارهای تولید خشونت» در آمریکا صرفاً کنجکاوی ژورنالیستی نیست. آمریکا در بسیاری از سیاست‌های جهانی امنیت، رسانه و فناوری نقش ایفا می‌کند؛ بنابراین، پایداری/بی‌ثباتی اجتماعی آن کشور (از چرخه انتخابات تا اعتراضات مدنی) بر بازارها، امواج رسانه‌ای و حتی استانداردهای پلتفرم‌ها اثر می‌گذارد. از سوی دیگر، مطالعه تجربه آمریکا—از داده‌محوری در تحلیل جرم تا سیاست‌گذاری ایالتی—برای حکمرانی شهری و پیشگیری اجتماعی در کشور ما نیز آموزنده است. ایده‌های عملیِ مبتنی بر شواهد (برای کاهش خشونت در آمریکا)—و الهام‌های قابل‌اقتباس بستن شکاف داده و هدف‌گیری دقیق مداخلات حسابداری دقیق و قابل‌دسترسی از داده‌های جرم و سلاح در سطح محله (block-level) به پلیس، خدمات اجتماعی و جامعه مدنی امکان می‌دهد منابع را به «نقاط داغ» هدایت کنند و اثربخشی برنامه‌ها سنجش‌پذیر شود. (پایه بسیاری از یافته‌های این یادداشت، اتکا به همین رویکرد داده‌محور است.) ۲) کنترلِ دسترسیِ پرخطر (نه «ممنوعیتِ فراگیر») و اجرای هماهنگ قانون ۳) سرمایه‌گذاری در «زیرساخت‌های ضدخشونت» جامعه‌محور برنامه‌های میانجی‌گری در تعارضات محلی، مداخلات سریع بعد از تیراندازی (hospital-based violence intervention)، و حمایت از خانواده‌های در معرض خشونت خانگی، در شهرهای مختلف کاهش‌های معناداری ایجاد کرده‌اند؛ ترکیب این برنامه‌ها با خدمات سلامت روان در محلات پرریسک، اثر هم‌افزا دارد. ۴) کاهش تقاضا با حملات هوشمند به «اقتصاد غیررسمی خشونت» هدف‌گیری شبکه‌های قاچاق سلاح، رهگیری مهمات غیرقانونی، و اصلاح زنجیره توزیع در ایالات با قوانین متساهل، به‌مراتب پُربازده‌تر از گسترش صرف مجازات‌های عمومی است؛ تجربه دهه‌های اخیر نیز نشان داده اتکای یک‌سویه به «پلیس‌محوری» پایدار نیست. ۵) پاسخ ارتباطی و حکمرانیِ غیراحساسی جمع‌بندی برای ما در ایران، درس کلیدی «روش شناخت» است: هر بحثی درباره امنیت شهری و پیشگیری از خشونت، وقتی ارزش دارد که بر داده، ارزیابی و اجماع اجتماعیِ مبتنی بر واقعیت بنا شود؛ نه بر کلیشه‌های رسانه‌ای و دوگانه‌سازی‌های سیاسی. منابع: این یادداشت بر داده‌ها و گزارش‌های تحلیلی استوار است؛ از جمله پایگاه‌های ملی جرم و خشونت مسلحانه، آمارهای اف‌بی‌آی و مجموعه‌ای از پژوهش‌های دانشگاهی .
« بازگشت به لیست اخبار