در نگاه رهبر معظم انقلاب آزادی مشروع حق مردم و تکلیف حکومت است
رئیس جمهور گفت:در نگاه رهبر معظم انقلاب، آزادی حقی الهی برای مردم و تکلیفی جدی بر دوش حکومت است و مردم نه تنها ذیحقوق، بلکه بازیگران اصلی عرصه تحقق آزادیها به شمار میروند.
رئیس جمهور گفت:در نگاه رهبر معظم انقلاب، آزادی حقی الهی برای مردم و تکلیفی جدی بر دوش حکومت است و مردم نه تنها ذیحقوق، بلکه بازیگران اصلی عرصه تحقق آزادیها به شمار میروند. به گزارش مشرق، مسعود پزشکیان در همایش «حقوق ملت و آزادیهای مشروع در منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای» که امروز چهارشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۴ برگزار شد، با بیان اینکه امیدوارم بتوانیم هم حقوق مردم را درست ادا و هم آزادیهای مشروع را به درستی در جامعه محقق کنیم، اظهار داشت: مقام معظم رهبری، تامین آزادیهای مشروع را یکی از وظایف قوه قضاییه عنوان میکنند و آزادی را نه مطلق، بلکه آزادی مشروع میدانند که شرع اجازه داده است و در این چهارچوب مردم را نه تنها ذیحقوق، بلکه بازیگران اصلی عرصه تحقق آزادیها معرفی میکنند. رئیس جمهور با اشاره به اینکه در آرای رهبر معظم انقلاب اسلامی در بحث از آزادی اقتصادی تاکید میشود که مردم نه تنها حق فعالیت اقتصادی دارند بلکه مسئولیت تامین نیازهای عمومی جامعه را نیز به عهده دارند، افزود: اگر بخواهیم رئوس فکری مقام معظم رهبری درباره آزادی را در چند سطح خلاصه کنیم، عبارتند از: ۱- آزادی، رهایی از بندگی غیر خداست، هم بیرونی و هم درونی، ۲- آزادی مشروع حق مردم و تکلیف حکومت است، ۳- مردم محور تحقق آزادیهای مشروع هستند، ۴- آزادی مسئولان همیشه با مسئولیت، تعهد و تقوا عجین است و ۵- تبیین آزادی در عصر انقلاب اسلامی باید در تمایز با آزادی در تمدن غرب صورت بگیرد. متن کامل سخنان رئیس جمهور در این همایش به شرح زیر است : بسمالله الرحمن الرحیم با درود به روان پاک بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و یاد شهیدان عزیزمان و با آرزوی طول عمر باعزت و پربرکت برای مقام معظم رهبری، خدمت شما بزرگواران، عزیزان، مهمانان، خواهران و برادران سلام عرض میکنم. خدا قوت میگویم، خسته نباشید عرض میکنم و امیدوارم خداوند یاریمان کند تا بتوانیم هم حقوق مردم را بهدرستی ادا کنیم و هم آزادیهای مشروع موجود را در جامعه محقق سازیم. در خصوص منظومه فکری مقام معظم رهبری، مطالبی که تا حدودی آماده شده و البته شما بهتر از من بر آنها اشراف دارید، بخشهایی را خدمت شما قرائت خواهم کرد. همچنین درباره موضوعات مرتبط با پیامهای دینی و چهارچوبهایی که دولت در پی تحقق آنهاست، گزارشی به حضور شما ارائه خواهم داد. در رابطه با آزادیهای مشروع، از دیدگاه مقام معظم رهبری، آن آزادی مشروع است که هم حق مردم و هم تکلیف حاکمیت است. ایشان به صراحت میفرمایند تامین آزادیهای مشروع یکی از وظایف قوه قضاییه است. آزادی مطلق نیست، آزادی مشروع همان است که شرع اجازه داده است. در این چهارچوب مردم نه تنها ذیحقوق هستند، بلکه بازیگران اصلی عرصه تحقق آزادیها محسوب میشوند. چه در صحنههای اقتصادی با مسئولیتپذیری اجتماعی و انفاق، چه در عرصههای سیاسی با مشارکت در تعیین سرنوشت و چه در حوزه فرهنگی با صیانت از ارزشها. این نگاه، آزادی را از حالت منفعلانه خارج کرده و به مشارکت فعالانه بدل میکند. همانطور که در آرای ایشان به خصوص در بحث از آزادی اقتصادی تاکید میشود، مردم نه تنها حق فعالیت اقتصادی دارند، بلکه مسئولیت تامین نیازهای عمومی جامعه را نیز به عهده دارند. اگر بخواهیم اهم رئوس فکری مقام معظم رهبری را درباره آزادی در چند سطح خلاصه کنیم، عبارتند از: ۱- آزادی، رهایی از بندگی غیر خداست، هم بیرونی هم درونی، ۲- آزادی مشروع حق مردم و تکلیف حکومت است، ۳- مردم محور تحقق آزادیهای مشروع هستند، ۴- آزادی مسئولان همیشه با مسئولیت، تعهد و تقوا عجین است و ۵- تبیین آزادی در عصر انقلاب اسلامی باید در تمایز با آزادی در تمدن غرب صورت بگیرد. رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنین در خطبههای نماز جمعه در سالهای ۶۵ ، ۶۶ و سالهای بعد به مواردی در این زمینه اشاره فرمودند که بخشی از آن را عرض میکنم؛ آزادی که اسلام به آن دعوت میکند، عدم عبودیت غیر خداست، چه سنتها، عادات و آداب جاهلی و چه طاغوتها و مستکبران که گاهی در قالب کمپانیهای اقتصادی و شرکتهای چند ملیتی ظهور پیدا کرده است. آزادی اسلامی یعنی آزادی از غیر خدا و عدم اطاعت از غیر خداوند است. ریشه آزادی اسلامی، آزادی انسان از عبودیت هر آنچه غیر خدا است، در حالی که ریشه آزادی غربی در تمنیات و تمایلات و خواستههای پست انسانی است. آزادی صرفاً آزادی حیوانی و نمایش دموکراسی از طریق صندوق رای نیست، در حالی که هزاران اسارت دست و پای این انسان را بسته است، همچون اسارت اقتصادی، شغلی، نظامهای فاسد هوا و هوس، فشار قدرتهای سیاسی؛ آزادی معنوی و رهایی از قیود و زنجیرهای درونی بشر، مبنای تفاوت آزادی در مکتب اسلام و غرب است. هیچ عامل بیرونی نمیتواند انسان را آنگونه برده کند که شهوت و هوا و هوس درونی او را برده و اسیر میکند. در دنیای استعمارگران برای اسیر کردن ملتها و مطیع کردن شخصیتها و حتی مبارزین از این راه استفاده میکنند و آنها را در دام شهوت میاندازند؛ بیاعتنایی به تمایلات دنیوی منجر به آزادی انسان میشود. چهارچوب، حدود و مرزهای آزادی در اسلام و غرب تفاوت دارد، در منطق غرب آزادی محدود به قانون و عدم لطمه به آزادی دیگری است، اما در اسلام در برخی موارد دایره آزادی را تنگ و در برخی موارد گسترش میدهد. آزادی در اسلام دارای دو گونه مانع است، یکی موانع بیرونی شامل قدرتها و استعمارگران و دیگری موانع درونی یعنی خصوصیات بشری منجر به انفعال، ذلت، سلطهپذیری و ضعفهای درونی. انسان اگر اسیر ضعفهای درونی باشد، لاجرم اسیر اسارتها و زنجیرههای بیرونی هم میشود. در سطح جهانی نیز اینگونه است، جوامعی که اسیر خصلتهای منفی خودش نباشد آن جامعه اسیر قدرتهای بیرونی نخواهد بود. آزادی در فرهنگ غربی دارای موانع بیرونی یعنی موانع سیاسی و اجتماعی است، اما از نظر اسلام غیر از موانع بیرونی، موانع درونی نیز آزادی بشر را محدود میکند و در این میان آزادی درونی مهمتر از آزادی بیرونی است. مفهوم تقوا و تزکیه اشاره به همین طاق آمدن بر موانع درونی است. اگر تقوا و تزکیه در انسان و ملتی پدیدار شود در حقیقت آن انسان و ملت آزاد است و میتواند بر قدرتهای بزرگ تهدید کننده پیروز شود و این مقوله به طور نسبی است. تفاوت تعیین کننده حدود آزادی در اسلام، قانونی که محدود کننده آزادی است، تنها در زمینه مسائل اجتماعی نیست، بلکه شامل ساحت شخصی، فردی و خصوصی آن نیز میشود. علاوه بر اینکه نباید آزادی و حقوق دیگری و منافع جامعه را تهدید کند، نباید منافع شخص خود آن انسان را نیز به خطر بیندازد، لذا خودکشی، خودآزاری، انظلام و تحمل زور و نپیمودن راه تکامل و راکد گذاشتن استعدادهای انسانی ممنوع است. حفظ آزادی یک تکلیف است، البته تفحص و تجسس و افشاگری نسبت به آن ممنوع. اما حقوق ملت و حقوق حاکمیت در بیانات مقام معظم رهبری. حضرت علی علیه السلام در نامهشان به مالک اشتر، یکی از حقوق ملت را بر خورد منصفانه با این مردم میداند. به مالک میفرماید وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ ... فَامْلِکْ هَوَاکَ وَ شُحَّ بِنَفْسِکَ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَکَ... الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِیمَا أَحَبَّتْ أَوْ کَرِهَت. مواظب هوای نفس خودت باش و آنچه که بر تو حرام است آن را نکن. مراعات انصاف در برخورد با هر کسی که در این جامعه است. آیاتی که از قرآن قاری محترم تلاوت کردند (إِنَّا خَلَقنَکُم مِّن ذَکَر وَأُنثَی وَجَعَلنَکُم شُعُوبا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ ٱللَّهِ أَتقَیکُم) بیانگر آن است که رنگ، نژاد، جنسیت، قومیت در رابطه با برتری و یا ارزش در مقابل خداوند بیمعنی است. ارزش در پیشگاه خدا تقواست و تقوا حرکت بیخطاست. حرکت بیخطا بسته به جایگاه، مقام، موقعیت و جایی که انسان قرار گرفته معنا و مفهوم خودش را پیدا میکند. اگر ما در جایگاههای درستی قرار گرفته باشیم، باید تصمیمات درست و سیاستهای درست اعلام، اعمال، اجرا و بر آنها نظارت کنیم. با تمسک به تقوای واقعی، جامعه به طرف هلاکت حرکت نمیکند. حاکم، مدیر و مسئول وظیفهش این است که در حقوق مردمی که از آن حرف میزنیم، با تمام وجود نسبت به مردم با رحمت و لطف برخورد کند و نباید برخورد خشن و سبوعانه با مردم داشته باشد. مردم دو دستهاند، یا برادر دینی هستند یا در خلقت با تو برابرند. تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ یُؤْتَی عَلَی أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ، ممکن است اشتباه یا خطایی از آنها سر بزند، أَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ، با رحمت و با عفو و گذشت با این مردم برخورد کن، همانگونه که دلت میخواهد خدا با رحمت و با عطوفت با تو برخورد کند. تو حاکم بر اینان هستی و خدا حاکم و والی بر تو و همه مخلوقات است. خدا ما را به این مردم امتحان میکند. میفرماید خودت را در جنگ با خدا و در مقابل خدا قرار مده. وقتی با مردم نتوانی با انصاف برخورد کنی در واقع با خدا در حال جنگی. تو قادر نیستی در مقابل خشم خدا بیاستی، از آن بینیاز هم نیستی. نگو من امیرم و به آنها دستور میدهم و باید اطاعت کنند. این ادبیات سه تالی فاسد دارد، قلب را سیاه میکند، دین را ضعیف و سست و انقلابها و دگرگونیها را نزدیک میسازد. حضرت علی علیه السلام در خطبه ۱۶ هم نوع و شیوه ارتباط بین مردم و حاکمان را بیان میکند و میفرماید: من به عنوان حاکم بر گردن مردم حقی دارم و حقی هم مردم به گردن من دارند. در حقیقت متوازن است حقی که من دارم طرف مقابل هم دارد و اینگونه نیست که همه حق برای من است. عظیمترین و بلندترین حقوق بین این حقها که آدمها به گردن هم دارند، حق حاکم بر رعیت و حق رعیت بر حاکم است و این ارتباط باعث نظم و نظام میشود و الفت و برابری در بین مردم شکل میگیرد. رعیت به صلاح نمیرسد مگر با بودن حاکمان و والیان صالح. والی و حاکم هم صالح باقی نمیماند مگر یک ملت و یک جامعه مطالبهگر داشته باشد که اگر پایش را کج گذاشت مطالبهگری کند. اگر مردم حقشان را ادا کردند، حاکم و والی هم باید حق آنها را ادا کند. همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند، مردم در جنگ ۱۲ روزه حق خودشان را ادا کردند، اینگونه نباید باشد که مردم همیشه در صحنه باشند، حقشان را ادا کنند و ما به دنبال کارخودمان برویم. اگر حاکمان و والیان حق مردم را ادا کنند، حق در بین این مردم عزت پیدا میکند و پایهها و ستونهای عدالت در جامعه مستحکم میشود. به تصور من تا کنون مردم تا جایی که امکان داشته حق خود را نسبت به حاکمیت ادا کردهاند و ما وظیفه داریم حق و حقوق این مردم را ادا کنیم. اگر اینگونه شد و برخورد ما با همه جناحها، دستهها، قومیتها و جنسیتها منصفانه شد، مردم در سایه آرامش و دوستی و محبت با هم زندگی میکنند و میشود به ماندگاری و پایداری این جامعه ...
« بازگشت به لیست اخبار