دست از سر شاهکارها بردارید | فیلم‌های بد قدیمی را بازسازی کنید

دست از سر شاهکارها بردارید | فیلم‌های بد قدیمی را بازسازی کنید

1404/08/24 - 18:30 348 بازدید
یک منتقد فیلم امریکایی از استودیوهای هالیوودی درخواست کرد بازسازی شاهکارهای سینمایی را متوقف کنند و به جای آن، سراغ فیلم‌های بد قدیمی بروند.
یک منتقد فیلم امریکایی از استودیوهای هالیوودی درخواست کرد بازسازی شاهکارهای سینمایی را متوقف کنند و به جای آن، سراغ فیلم‌های بد قدیمی بروند. : دیوید الریش با گله از بازسازی شاهکارهای سینمایی به دست استودیوهای هالیوودی در ورایتی نوشت، حالا که دوست دارید فیلم‌های قدیمی را بازسازی کنید، دست از سر فیلم‌های شاهکار بردارید و سراغ فیلم‌های بد بروید و آنها را بهبود دهید. در ادامه مطلب الریش را می‌خوانید. وجه اشتراک فیلم‌های «نیت‌های بی‌رحمانه»، «تفنگ من گذرنامه‌ام است»، «شبِ شکارچی»، «تسلط»، «دانشکده»، و «سرگیجه» چیست؟ حالا که فکر می‌کنم، دست‌کم دو جواب به ذهنم می‌رسد. اول اینکه همهٔ این فیلم‌ها باید دنباله‌های ویدئویی بی‌دلیل پیدا می‌کردند و دومین وجه اشتراک و شاید مرتبط‌ترشان این است که هالیوود در حال حاضر مشغول بازسازی تک‌تک این فیلم‌هاست. بعضی‌ها، مثل «تفنگ من گذرنامه‌ام است» به کارگردانی گرت ایوانز، از پیش فیلم‌برداری شده‌اند. برخی دیگر، مانند «سرگیجه» با رابرت داونی جونیور، هنوز تردیدهایی در تولیدشان وجود دارد. اما مهم نیست که این پروژه‌ها اکنون در آستانهٔ ساخت‌اند یا هنوز در زنجیره‌ای از ایمیل‌های نفرین‌شده میان رؤسای استودیوها معلق مانده‌اند؛ بازسازی همهٔ آن‌ها به یک دلیل اشتباه است: همگی شاهکارهای قطعی‌اند. فیلم‌های خوب را به حال خودشان بگذارید و همین توجه و هزینه را صرف بازسازی فیلم‌های بد کنید. آثار محبوبی را که مردم عاشقشان هستند فراموش کنید؛ بروید سراغ همان آثاری که مردم فقط به اجبار اسمشان را می‌شناسند. سراغ کلاسیک‌هایی نروید که مخاطب نسبت به آن‌ها حس مالکیت دارد؛ بروید سراغ فیلم‌های کم‌رمقی که فقط به‌خاطر عنوانشان به یاد مانده‌اند. در دورانی که «محتوا» پادشاه است و استودیوها فقط برای خلق ارزش سهام‌دارانشان وجود دارند، مدیران آن‌قدر درگیر «شناخت برند» شده‌اند که دیزنی ترجیح می‌دهد ۲۰۰ میلیون دلار یا بیشتر خرج یک دنباله دیگر برای فیلم «ترون» کند تا اینکه بخش کوچکی از آن بودجه را بدهد تا کسی چیز تازه‌ای امتحان کند. به جز مجموعهٔ «جهان ژوراسیک»، بازسازی‌های پی‌درپی فقط بازده کمتر تولید کرده‌اند و نمی‌توانی بارها پول گزاف بگیری و غذای ماندهٔ دوران کودکی مردم را دوباره گرم کنی، بدون اینکه بالاخره اشتهایشان را از بین ببری. اما اگر همین غذاهای ماندهٔ بی‌ارزش را برداری و نسخه‌ای کاملاً تازه و بازآفرینی‌شده از آن‌ها بسازی چه؟ اگر همین ته‌مانده‌های نوستالژی را که مردم با علاقهٔ تلخ به یاد می‌آورند بدهید دست خلاق‌ترین فیلم‌سازان امروز تا برای مخاطبی که مدت‌هاست مزهٔ غذای واقعی را فراموش کرده، دوباره مزه‌دارش کنند چه؟ اگر تنها چیزی که باعث می‌شود مردم برای این فیلم‌ها پول بدهند «بوی کمرنگ یک خاطره» باشد، آیا بهتر نیست گذشته را بهبود دهی تا اینکه پیوسته این تصور را تقویت کنی که امروز همیشه بدتر است؟ البته فقط تعداد محدودی فیلم بد وجود دارد که ارزش بازسازی دارند: آن‌هایی که به‌اندازهٔ کافی مشهورند تا سرمایه‌گذاری امن محسوب شوند، اما آن‌قدر هم بد هستند که مدیران هالیوود احساس کنند با بهتر کردنشان نابغه‌اند. هالیوود تاکنون تعداد کمی از این‌ها را امتحان کرده. بازسازی بدِ فیلم خوب همیشه هست؛ بازسازی بدِ فیلم بد تقریباً وجود ندارد؛ بازسازی خوبِ فیلم خوب تقریباً ناممکن است؛ و بنابراین — با حذف بقیهٔ گزینه‌ها در صنعتی که فقط تحت شکنجهٔ شدید حاضر است چیز تازه بسازد — بازسازی خوبِ فیلم بد بزرگ‌ترین منبع دست‌نخوردهٔ هالیوود است. تنها رقیبش اقتباس‌های بازی‌های ویدئویی است … یا اینکه ببینیم اگر یک کیلو کوکائین به ریدلی اسکات بدهیم چه اتفاقی می‌افتد. و هرچه سریع‌تر این تغییر ذهنیت اتفاق بیفتد، بهتر. چون واقعاً نمی‌توانیم یک «سربازان ستاره‌ای» دیگر تحمل کنیم، آن هم وقتی میلیون‌ها نفر در توییتر هنوز نمی‌فهمند اصل پیام نسخهٔ اول چه بوده. همه می‌دانیم آینده قرار است بد باشد. اما با توجه به گزینه‌های واقع‌بینانه‌ای که برایمان باقی مانده، شاید همین «بد» بهترین امید ما برای چیزی بهتر باشد.
« بازگشت به لیست اخبار