دولت «اسپارتی»، راهکار نتانیاهو برای انزوای بی‌سابقه/ چرا ادعای «خودکفایی» نتانیاهو حرف مفت است؟+عکس

دولت «اسپارتی»، راهکار نتانیاهو برای انزوای بی‌سابقه/ چرا ادعای «خودکفایی» نتانیاهو حرف مفت است؟+عکس

1404/07/02 - 11:49 529 بازدید
صحبت از «خودکفایی»، در واقع روش اسرائیل برای نشان دادن آینده‌ی یاغیانه‌ی آن است که ظاهرا آماده است انزوا را بپذیرد، صرفا برای این که بتواند به زعم خود، "معضل فلسطینی" را حل کند.
به گزارش سرویس جهان مشرق، اتحادیه اروپا و متحدان نزدیک رژیم صهیونی، که زمانی حامیان بی‌چون و چرای آن بودند، اکنون مواضع خود را به طور قابل‌توجهی تعدیل کرده‌اند. البته، شکی نیست که نفاق دولت‌های غربی و روابط ماهیتی و هویتی آنان با صهیونیزم همچنان اقدامات و مواضع آنان را در حد حرف و نمایش باقی می گذارد، لیکن شکسته شدن «روایت» صهیونیستی در موضوع غصب فلسطین و ظلم بی‌امان به صاحبان اصلی سرزمینان اشغالی، که برای دهه‌ها کلید مغزشویی عامه‌ی غربی‌ها به نفع مافیای حاکم بر تل‌آویو بوده، با هر مقیاسی، تحولی بسیار مهم و تاریخی است. اوج‌گیری انزوای سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی و حتی اقتصادی رژیم صهیونی کار را به جایی رسانده که قصاب و جانی بالفطره، بنیامین نتانیاهو، هم مجبور به اذعان به آن شده است. نخست‌وزیر سیه‌نامه و سیه‌روی رژیم اسراییل، اخیرا مفهومی به نام «سوپر-اسپارتا» را مطرح کرده است. به بیان دیگر، نتانیاهو در واکنش به انزوای روزافزون رژیم تحت‌امر خود، دم از «خودکفایی» و تبدیل این رژیم به یک دولت نظامی و ستیزه‌جوی «متکی به خود»(به سان دولت اسپارت در یونان باستان) می زند. «عبدالجواد عمر»، نویسنده و استادیار دانشگاه بیرزعتر در فلسطین، در مقاله‌ای تفصیلی در وبگاه Mondoweiss، پوچی این دعوی نتانیاهو و ذات «انگلی» رژیم صهیونی را زیر ذره‌بین برده است. اظهارات اخیر بنیامین نتانیاهو مبنی بر این‌که اسرائیل باید شروع به ساخت تسلیحات بومی کند و به یک "سوپر اسپارتا"{دولت-شهر یونان باستان که به ستیزه‌جویی و رزم‌آوری شهروندانش معروف بود} خودکفا تبدیل شود، نشان می دهد که این مستعمره‌ی کوچک ممکن است مایل به پذیرش انزوا خود باشد — همه این‌ها با اسم رمز امحای فلسطین است. تاریخ در مستعمره کوچک اسرائیل راهی برای بازگشت به خود دارد، و معضلات قدیمی را در لباس های جدید ارائه می دهد. اظهارات اخیر نخست وزیر اسراییل، بنیامین نتانیاهو — هشدار انزوای رو به رشد اسرائیل و نیاز به تکامل نوعی "سوپر اسپارتا" با یک اقتصاد خودگردان-طنینی چنددهه‌ای دارد. شنیدن اینکه او از یک صنعت تسلیحاتی خودکفا، که از چنگال سیاست خارجی آزاد شده است، صحبت می کند، شنیدن روح جت جنگنده لاوی است که در حال حاضر اسرائیل را آزار می دهد. در دهه ۱۹۸۰ ، «پروژه لاوی»، تلاش اسرائیل برای استقلال در آسمان{با ساخت جت جنگنده‌ی بومی} را تجسم داد. واشنگتن هم به عنوان حامی و هم به عنوان شکاک عمل کرد و البته ساخت آن را تضمین کرد، در حالی که منطق آن را زیر سوال می برد. مقامات آمریکایی پرسیدند که چرا اسرائیل باید ساخت جنگنده پیشرفته خود را دنبال کند، در حالی که F-۱۶های ساخت ایالات متحده ارزان‌تر، به راحتی در دسترس و در نبرد آزمایش شده‌اند؟ داستان لاوی به یک تناقض تبدیل شد: پول یک متحد رویای اسراییل را تغذیه کرد، در حالی که منافع استراتژیک اسراییل، چاقویی را تیز کرد که بر پیکر آن متحد فرو می رفت{منظور رقابت پروژه لاوی برای جایگزینی اف-۱۶ آمریکایی بود}. این تناقض از بین نرفته است. امروز، در حالی که اروپا به سمت محدودیت‌ها و تحریم‌های تسلیحاتی می رود، هشدار نتانیاهو در مورد شکنندگی زنجیره‌های تامین خارجی به عنوان تالی مستقیم همان ناراحتی قدیمی احساس می شود: وابستگی اسرائیل یک خطر است. در واقع، وابستگی آن یک آسیب‌پذیری استراتژیک است. جنگ اخیر آن با ایران این واقعیت را به شدت صیقل داد: یعنی این واقعیت را آشکار کرد که اسرائیل همچنان یک مستعمره‌ی وابسته است که توانایی آن برای راه اندازی و حفظ کارزارهای نظامی تقریبا به طور کامل به جریان بی‌وقفه سلاح، مهمات و پول از غرب وابسته است. اسرائیل مجبور شد که کارزار نظامی خود را علیه ایران، شاید زودهنگام، پس از توصیه‌های ترامپ، پایان دهد. در نهایت، اسرائیل بدون تسلط بر آسمان چه خواهد بود؟ قدرت هوایی فقط یک ابزار دفاعی نیست، بلکه محور تسلط منطقه‌ای اسرائیل است. بدون آن، دولت مجبور خواهد شد با آن‌چه که مدت‌ها از آن فرار کرده است، روبه‌رو شود — یک مجازات بدون‌مانع بابت اقدامات خود در غزه و کرانه باختری و در طول دهه‌ها اشغال. از دست دادن کلید تسلط هوایی، از دست دادن حجاب معافیت از مجازات است. آن زمان، مثل الان، شدیدترین مجادلات نه صرفا با جهان بلکه در درون خود اسرائیل بود. در زمان جریان داشتن پروژه لاوی، حامیان آن را به عنوان یک جهش تاریخی در اعتماد به نفس، ستایش کردند؛ منتقدان آن را به عنوان یک حماقت مالی که منابع مدارس، بیمارستان ها و زیرساخت‌ها را می بلعید، محکوم کردند. چشم انداز امروز از "سوپر اسپارتا" باعث شکاف مشابهی می شود. رهبران کسب و کار و اتحادیه ها اعتراض می کنند که اسرائیل نمی تواند- و نباید- خود را منزوی کند و نسبت به یک پرتگاه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هشدار می دهند. جنگ اخیر آن با ایران این واقعیت را به شدت صیقل داد: یعنی این واقعیت را آشکار کرد که اسرائیل همچنان یک مستعمره‌ی وابسته است که توانایی آن برای راه اندازی و حفظ کارزارهای نظامی تقریبا به طور کامل به جریان بی‌وقفه سلاح، مهمات و پول از غرب وابسته است. اسرائیل مجبور شد که کارزار نظامی خود را علیه ایران، شاید زودهنگام، پس از توصیه‌های ترامپ، پایان دهد. با این حال منتقدان او، تنها خطر را می بینند — که وسواس خودکفایی اسرائیل را از نظر دیپلماتیک ساقط و از نظر اقتصادی منهدم می کند ، و وعده آتن را با ریاضت اقتصادی اسپارتا مبادله می نماید. پروژه‌ی لاوی هرگز به سرانجام نرسید، اما هنوز هم مثل سراب بالای سر سیاست اسرائیل است. "سوپر اسپارتا"ی نتانیاهو شاید چیزی جز حرّافی نباشد. اما ممکن است نقطه عطفی در مباحث طولانی درونی این مستعمره باشد. این سوال اکنون بر سر اسرائیل است: آیا رویای ایستادن به تنهایی، بدون تماس های تلفنی مداوم رهبران آمریکایی و اروپایی، ارزش هزینه‌ای چون انزوا را دارد که همراه محتوم آن است؟ پارادوکس صهیونیستی با وجود تمام لفاظی‌های نتانیاهو، این استاد کامل طفره و دروغ، یک حقیقت بی وقفه باقی می ماند: اسرائیل برای کارزار خود برای نابودی فلسطینی‌ها، هزینه‌ی سنگینی پرداخت می کند. این قیمت نه تنها با خون‌های ریخته‌شده و افزایش محکومیت بین‌المللی، بلکه در یک تناقض عمیق‌تر که خود رژیم اسراییل را تعریف می کند، محاسبه می شود. از یک طرف، ائتلاف راست‌گرای اسرائیل همچنان سرسخت و بی تفاوت می نماید و معتقد است که "جهان دو هزار سال است که ما را تحقیر می کند و نفرت از بین نخواهد رفت."اما در زیر این «هل من مبارز»، یک اضطراب پنهان است که هیچ شعاری نمی تواند بر آن اثر بگذارد: ارزش اسرائیل چیست اگر ادعای پناهگاه و بهشت بودن آن توسط ساختار امپریالیستی آن تضعیف شود؟ پناهگاهی که بر اساس غصب و اتحاد با قدرت‌های بزرگ ساخته شده است، که با تداوم اسلام‌هراسی تغذیه می شود، با بهره‌برداری از برند «یهودستیزی» تجارت می کند و از طریق انقیاد مداوم دیگران امنیت خود را تثبیت می کند — خود نیاز به استخدام مداوم یک پایگاه مالی و صنعتی دارد، نه در تل آویو ، بلکه در لندن، واشنگتن، پاریس و برلین — اصولا «پناهگاه»ی نیست. اقتصاد اسرائیل با سرمایه خارجی رشد می کند. زرادخانه‌اش بر حمایت آمریکا استوار است و جایگاه دیپلماتیک آن به حسن‌نیت قدرت‌هایی بستگی دارد که به طور متناوب به آن‌ها فحش می دهد و مغازله می کند، بستگی دارد. حتی حفظ جمعیت مهاجران آن نیاز به راحتی یک سیستم اجتماعی دارد که برای جذاب نگه داشتن زندگی در اسراییل طراحی شده است: مراقبت‌های بهداشتی یارانه‌ای، حمل و نقل عمومی کارآمد، و توهم وجود زندگی پر جنب و جوش و بی پروا در سواحل غصب‌شده تل آویو. حتی تولید فرهنگی آن اغلب بر اساس تخصیص آرام است، {برای نمونه} "رستوران‌های اسرائیلی" که به دستورپخت‌هایی که، قبل از بسته‌‎بندی مجدد به عنوان یک برند ملی و ارایه به بازار خارج از کشور از آشپزخانه‌های فلسطینی برداشته شدند، متکی هستند. جامعه ای که توسط جریان جهانی سرمایه ، فناوری و مشروعیت فرهنگی حمایت می شود ، در صورت انتزاع از آن‌ها، در معرض خطر فروپاشی قرار می گیرد. اما اسرائیلی‌ها مدتهاست که در هنر "هم خر را خواستن و هم خرما" آن استاد شده‌اند. به این معنی که، هم‌زمان با قدرت امپریالیستی که پشتیبان آن است نرد عشق می بازند، ولی نسبت به شرایطی که آن قدرت وضع می کند، پرخاش می کنند. این تناقض در تاریخ صهیونیسم ثبت شده است. در دهه ۱۹۴۰، هاگانا و شاخه‌های آن اسلحه‌های خود را نه تنها به روستاهای عرب بلکه به مقامات قیمومت بریتانیا، خرابکاری راه آهن، حمله به تاسیسات و ترور و کشتن افسران بریتانیایی و مقامات سازمان ملل، نشانه رفتند، حتی با وجود این که سلاح و دیپلماسی بریتانیا زمینه را برای امنیت صهیونیستی فراهم کرده بود. بعدا، نوبت اصطکاک با فرانسه رسید، که زمانی نزدیک‌ترین تامین کننده نظامی اسرائیل بود، و آن زمانی بود که پاریس پس از سال ۱۹۶۷ تحریم تسلیحاتی را علیه اسراییل اعمال کرد. حتی ایالات متحده، متحد جدایی‌ناپذیر آن، از زبان اسرائیل در امان نیست و رهبران اسرائیلی در برابر همان اندک فشارهای واشنگتن عصیان‌گری می کنند، آن هم هم‌زمان با این که چک‌های آمریکایی را نقد می کنند. ما می توانیم نظر نتانیاهو با توجه به این تناقض بین استقلال و ادغام تفسیر کنیم. یک رهبر نئولیبرال که بیش از هر کس دیگری برای تغییر ساختار اقتصاد اسرائیل به نفع یک الیت خاص تلاش کرد، اکنون به ادبیات «در-محاصره-بودن» و «خودکفایی» روی می آورد، و علیه ساختارهایی که او را حفظ می کنند، شورش می کند. مفهوم "سوپر اسپارتا" که نتانیاهو دعوی ان را دارد، بیش از آن که یک چشم‌انداز باشد، یک علامت بالینی است، فریادی ناشی از یک خلاء پرناشدنی. این تفسیر می تواند برعکس هم باشد — در واقع این روش اسرائیل برای نشان دادن آینده‌ی یاغیانه‌ی آن است که ظاهرا آماده است آن را بپذیرد، صرفا برای این که بتواند "معضل فلسطینی" را حل کند. منطق تاریک آینده‌ای که در پیش است ما می توانیم نظر نتانیاهو با توجه به این تناقض بین استقلال و ادغام تفسیر کنیم. یک رهبر نئولیبرال که بیش از هر کس دیگری برای تغییر ساختار اقتصاد اسرائیل به نفع یک الیت خاص تلاش کرد، اکنون به ادبیات «در-محاصره-بودن» و «خودکفایی» روی می آورد، و علیه ساختارهایی که او را حفظ می کنند، شورش می کند. مفهوم "سوپر اسپارتا" که نتانیاهو دعوی ان را دارد، بیش از آن که یک چشم‌انداز باشد، یک علامت بالینی است، فریادی ناشی از یک خلاء پرناشدنی. این تفسیر می تواند برعکس هم باشد. اما این واقعیت اشغال بدون هزینه به تداوم وضعیت پایدار موجود متکی بود که باید با فرسایش آهسته وجود فلسطین به جای نابودی عمده و سریع آن کنار می آمد. پس از ۷ اکتبر، شتاب سریع ماشین آلات کشتار، کل آن معماری را که عامل حفظ سلطه‌ی اسراییل بود، در معرض خطر قرار...
« بازگشت به لیست اخبار