سندر هیکس: دولت ترامپ مصداق فروپاشی اخلاقی و معنوی در آمریکاست/ ظهور ممدانی نویدبخش تحول در ایالات متحده است/ ملت‌های ایران و آمریکا می‌توانند پیام‌آور آشتی باشند

سندر هیکس: دولت ترامپ مصداق فروپاشی اخلاقی و معنوی در آمریکاست/ ظهور ممدانی نویدبخش تحول در ایالات متحده است/ ملت‌های ایران و آمریکا می‌توانند پیام‌آور آشتی باشند

1404/09/18 - 02:53 530 بازدید
سندر هیکس، کنشگر آمریکایی، می‌گوید اگرچه ایران و آمریکا در تصور جغراسیاسی دشمن تلقی می‌شوند، اما ملت‌های این دو کشور می‌توانند به شرکایی برای دستیابی به صلح و آشتی تبدیل شوند.
سندر هیکس، کنشگر آمریکایی، می‌گوید اگرچه ایران و آمریکا در تصور جغراسیاسی دشمن تلقی می‌شوند، اما ملت‌های این دو کشور می‌توانند به شرکایی برای دستیابی به صلح و آشتی تبدیل شوند. - سومین همایش بین‌المللی «افول آمریکا» با عنوان «دوران جدید عالم»، روز سه‌شنبه، ۶ آبان ۱۴۰۴، به همت دبیرخانه‌ی مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشگاه جامع امام حسین علیه‌السلام، با مشارکت دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی داخلی و بین‌المللی، و با حضور پژوهشگران و اساتید داخلی و همچنین سخنرانی ویدیویی کارشناسان و کنشگران بین‌المللی در محل سفارت سابق ایالات متحده برگزار شد. مشرق قصد دارد سخنرانی‌هایی را که شرکت‌کنندگان بین‌المللی به صورت ویدیویی برای این گردهمایی ارسال کرده بودند، همراه با زیرنویس فارسی و متن کامل سخنرانی خدمت مخاطبان محترم ارائه دهد. در ادامه، ویدیو و متن کامل سخنرانی «سندر هیکس» کنشگر و نویسنده‌ی آمریکایی، آمده است. پوستر همایش «افول آمریکا: دوران جدید عالم» سندر هیکس سلام به همگی. نام من سندر هیکس است. این مقاله را از شهر نیویورک در گردهمایی شما ارائه می‌دهم. عنوان مقاله‌ی من این است: «افول و تولد دوباره‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا». من این کلمات را امروز به عنوان یک پیشکش ارائه می‌کنم؛ ادای سهمی در جهت صلح بین‌المللی. چنان‌که «جورج فاکس» بنیانگذار مذهب «کوئِیکر» می‌نویسد: «وقتی مردم خود را تسلیم روح خدا می‌کنند و به یاری او به تصویر [و تجسم] آن قادر مطلق تبدیل می‌شوند، می‌توانند کلمه‌ی حکمت را دریافت کنند که همه‌چیز را [مقابل چشمانشان] می‌گشاید؛ و [می‌توانند] وحدت پنهان در وجود ازلی را کشف کنند.» پس به جای [و معادل] خواندن سوره‌ای از قرآن کریم، من سخن جورج فاکس را نقل می‌کنم و همه‌یمان را به آن مکان فرامی‌خوانم: «وحدت پنهان در وجود ازلی.» «سندر هیکس» کنشگر و نویسنده‌ی آمریکایی، در کنفرانس سال ۱۳۹۷ «افق نو» در مشهد مقدس. فیلم کوتاهی که سندر هیکس طی سفر خود به مشهد از حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام گرفته و در وب‌سایت خود منتشر کرده است. موضوع این کنفرانس، «افول ایالات متحده»، تحریک‌آمیز است. من هم نگرانی‌های شما را درباره‌ی بحران‌های اخلاقی و سیاسی کشورم دارم، اما ‏از همه‌یمان می‌خواهم که مقابل چارچوب‌بندی «افول» به عنوان «حکم نهایی» مقاومت کنیم، وگرنه چه‌بسا در این دنیای پسامدرن، بیش‌ازحد ایدئولوژیک به نظر بیاییم. آمریکا دارای تناقض است: هم اشتباهات عمیق، هم ظرفیت ماندگار برای تجدید. در این مقاله، این ادعای کلاسیک را بررسی خواهم کرد که ایالات متحده از سال ۱۹۷۳ یک افول اقتصادی شدید را تجربه کرده، و برخوردی انتقادی با ادعاهای فروپاشی اخلاقی خواهم داشت. همچنین، تحقیقات دست‌اول خودم را درباره‌ی اشتباهات اخلاقی پرزیدنت ترامپ ارائه خواهم داد. امروز با هم می‌توانیم درخواست او برای جایزه‌ی صلح نوبل را بررسی ‏کنیم. من به جنبش‌های ترقی‌خواه در آمریکا امیدوارم؛ جایی که مطالبات برای عدالت، دموکراسی، و صلح از فعالیت‌های مردمی سرچشمه می‌گیرد. به آینده نگاه کنید. پس از سه سالِ کوتاه، انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۸، امکان انتخاب تغییر از طریق ابزارهای مسالمت‌آمیز و دموکراتیک را فراهم خواهد آورد. در همین حال، این گردهمایی‌های بین‌المللی نوع دیگری از دیپلماسی را تجسم می‌بخشند: اقدامات مردم-به-مردم که صلح را به نمایش می‌گذارند، حتی زمانی که دولت‌ها تقابل را انتخاب می‌کنند. افول، سرنوشت نیست. ما می‌توانیم از طریق شجاعت، عدالت، و حقیقت معنوی، در برابر خشونت مقاومت کنیم، با نابرابری مقابله نماییم، و روابط بین ملت‌ها را از نو تصور کنیم. تاریخ به ما می‌آموزد که معجزه‌ی تجدید، امکان‌پذیر است؛ مشروط به این‌که ما قلب‌هایمان را آماده کنیم و با هم اقدام کنیم. چارچوب‌بندی خود مسئله‌ی افول خب، خودِ عنوان این کنفرانس ما را به گلاویز شدن با مفهوم «افول» دعوت می‌کند. واژه‌ی «افول»، محل مناقشه است. وقتی می‌گویید «افول»، شاید منظورتان یک رکود اقتصادی قابل‌اندازه‌گیری، از دست دادن جایگاه اخلاقی، یا تغییر در توازن قدرت جهانی باشد. یا این‌که شاید «افول آمریکا» چیزی است که برخی افراد، به دلیل جنایات دولت فعلی آمریکا، خواهان وقوع آن هستند. بگذارید یک بار دیگر یادآوری کنم که این دولت، موقتی است و پیش از این نیز از طریق انتخابات [سال ۲۰۲۰] برکنار شده. افراد و جنبش‌های جدید در پایین [و میان مردم] قوی‌تر از فساد در بالا [و دولت] هستند. آمریکا گرفتار نابرابری فزاینده، ‏جنگ‌های نیابتی، و نظامی‌گری روان‌پریشانه در خارج از مرزهایش است. و در داخل، فرهنگ سیاسی ما در اثر خشونت، ترور، تیراندازی جمعی، هرج‌ومرج، و بی‌اعتمادی فرسوده شده. اما جنبش ترقی‌خواه داری استعداد و قدرت وسیعی است. ما ذخایر بزرگی از خلاقیت، تاب‌آوری، و ‏فعالیت‌های مردمی داریم. داستان آمریکا امروز نه زوال کامل است و نه پیروزی کامل. بیایید صبورانه با این تناقض کنار بیاییم، و بگذاریم این درک، فضا را برای یک گفت‌وگوی صادقانه‌تر باز کند. فراتر از هم پیروزی‌طلبیِ ناسیونالیستی و هم محکومیت تقدیرپذیرانه [و منفعلانه]. بیایید ادعای افول اقتصادی آمریکا از سال ۱۹۷۳ را بررسی کنیم. تصور افول آمریکا، ادعایی را به ذهن متبادر می‌کند که اغلب تکرار می‌شود: «آمریکا از سال ‏‏۱۹۷۳ در رکود اقتصادی بوده». اما بررسی انتقادی این «قطعیت»، حقیقت عمیق‌تری را درباره‌ی واقعیت اقتصادی آمریکا آشکار می‌کند. و دوستان من! علم اقتصاد در این‌جا به ریشه‌ی مشکل می‌پردازد. بین ‏سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳، رئیس‌جمهور نیکسون با قطع ارتباط دلار و طلا، به نظام «برتون وودز» پایان داد. آمریکا دیگر ذخایر طلای کافی برای پوشش تقاضای بین‌المللی نداشت، و دلار تبدیل به یک ارز «فیات» [بی‌پشتوانه] شد که تنها پشتیبان آن «اعتماد و اعتبار دولت آمریکا» بود. این تغییر، نظم مالی جهان را بازتعریف کرد؛ نقش صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را تقویت نمود؛ و زمینه را برای ‏عصر جدیدی از بی‌ثباتی فراهم کرد. از آن به بعد، بهره‌وری (یعنی تولید یک کارگر متوسط در محل کار) در اقتصاد آمریکا به رشد خود ادامه داد، اما دستمزدها با آن هم‌گام نشدند. بین سال‌های ۱۹۷۳ و ۲۰۱۳، بهره‌وری تقریباً ۷۴ درصد افزایش یافت، در حالی که متوسط درآمد کارگران عادی فقط حدود ۹ درصد افزایش یافت. این واگرایی میان بهره‌وری و دستمزد ‏به یکی از مهم‌ترین شاخص‌های نابرابری تبدیل شده. با این حال، اقتصاددانان جریان اصلی بر معیار دیگری تأکید می‌کنند: «سرانه‌ی واقعی تولید ناخالص داخلی». چنان‌که دکتر «نورمن هیکس» از اقتصاددان‌های جریان اصلی، به من گفت: «درآمد واقعی سرانه طی بیست سال، دو برابر شده؛ این نتیجه از یک کشورِ در حال افول انتظار نمی‌رود.» او درست می‌گوید. سرانه‌ی تولید ناخالص داخلی با احتساب تورم از دهه‌ی ۱۹۷۰ تا کنون تقریباً دو برابر شده. با این حال، «متوسط»ها «توزیع» را پنهان می‌کنند. درآمد میانه‌ی خانوارها بسیار کندتر رشد کرده و دستمزدهای میانه عملاً تغییری نکرده‌اند. «توماس پیکتی»، «امانوئل سائز»، و «گابریل زوکمن» نشان می‌دهند که ۱ درصد بالای درآمدی، یعنی ابرثروتمندان، از دهه‌ی ۱۹۷۰ تا کنون سهم درآمدی‌شان را دو برابر کرده‌اند، در حالی که درآمد اکثر ‏کارگران آمریکایی افزایش زیادی نداشته. اما، همه‌چیز از دست نرفته. در زمین سوخته‌ای که نظام سرمایه‌داری بازار آزاد به جا گذاشته، راه‌حل‌های جدیدی در حال ظهور است. این راه‌حل‌ها از پایین، بین مردم، می‌آیند: وقتی مردم با سوسیالیسم آشنا می‌شوند، درباره‌اش می‌خوانند، و اصولش را در عالَم کاری‌شان به کار می‌برند. من به ظهور «اتحادیه‌ی کارگران آمازون» دل‌گرم هستم؛ اتحادیه‌ای که درست همین‌جا، در تأسیسات غول‌پیکر آمازون در «استتن آیلند» در شهر نیویورک، یکی از بزرگ‌ترین ابرشرکت‌های آمریکا را به چالش کشیده. این اتحادیه ابتدا یک جنبش مردمی به رهبری کارگران جوان سیاه‌پوست بود، و اکنون با «تیمسترز» یکی از بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین اتحادیه‌های آمریکا، همکاری می‌کند. ظهور «کارگران متحد استارباکس» نیز مایه‌ی دل‌گرمی است؛ جنبش مردمی‌ای که توسط صاحبان قهوه‌خانه آغاز شد و به یک اتحادیه‌ی جدید قوی در سراسر کشور تبدیل شده و به کمک «اتحادیه‌ی بین‌المللی کارکنان خدمات»، کارگران ۶۵۰ محل کار را سازماندهی می‌کند. تولد دوباره‌ی جنبش اتحادیه‌های کارگری به کاهش نابرابری درآمدی و همچنین گسترش انواع بهتری از آگاهی سیاسی، ضدنژادپرستی، و همبستگی کمک خواهد کرد. پاسخ دیگری به نابرابری‌های اقتصادی فزاینده، حمایت گسترده از «زُهران مَمدانی» [نامزد شهرداری] این‌جا در شهر نیویورک، است. مجموعه‌ای عالی از سیاست‌های اقتصادی و یک لبخند عالی، هنوز هم در فضای سیاسی حزب دموکرات راهگشاست. ممدانی، در سن ۳۳ سالگی، با طرح‌های سیاسی مبتنی بر مسائل اقتصادی-معیشتی توانست عضو باسابقه‌ی حزب دموکرات [«اندرو کوئومو»] را شکست دهد. پیروزی او در انتخابات مقدماتی [و سپس انتخابات اصلی] شهرداری نیویورک، به خاطر این بود که قول داد افزایش اجاره‌بها را متوقف کند و اتوبوس‌های شهری را سریع، ایمن، و رایگان کند. ‏او اولین مسلمانی است که در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات برای شهرداری نیویورک پیروز می‌شود. زهران دوست من و یک چهره‌ی برجسته است؛ فردی مهربان، جذاب، باهوش، شوخ‌طبع، و پایبند به اصول، که عقایدش ریشه‌ای عمیق هم در دینش دارند و هم در سیاست‌های دموکراتیک سوسیالیستی. ظهور او، در کنار پیروزی‌های جدید اتحادیه‌ها و کارزارهای مردمی حامی عدالت نشان می‌دهد تجدید در قلب بزرگ‌ترین شهر آمریکا زنده است. تصویری از «سندر هیکس» (چپ) و «زهران ممدانی» شهردار کنونی نیویورک، در کنار یک‌دیگر. هیکس پیروزی ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک را نشانه‌ای امیدوارکننده از تحول سیاسی-اجتماعی در آمریکا می‌داند. دفاع «زهران ممدانی» نامزد وقت انتخابات شهرداری نیویوروک، از استفاده از واژه‌ی «نسل‌کشی» برای توصیف جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه. ممدانی پیش از آغاز جنگ اخیر غزه گفته بود اسرائیل «در آستانه‌ی نسل‌کشی» در غزه قرار دارد، اما اکنون می‌گوید این رژیم «در حال ارتکاب نسل‌کشی» در غزه است. «زهران ممدانی» نامزد وقت انتخابات شهرداری نیویورک، می‌گوید اگر شهردار شود، «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، را در صورت سفر به نیویورک، دستگیر خواهد کرد. در همین‌باره بخوانید: ›› شکاف نابرابری ثروت، ذاتاً ناعادلانه است. اما شهرهای مهم آمریکا، به عنوان واکنشی به این پدیده دارند «تعاونی‌های تحت مالکیت کارگران» را امتحان می‌کنند که باعث می‌شود کارگران به کارگر-مالک تبدیل شوند. این یک آزمایش است، اما پیش‌بینی من این است که به یک جایگزین بزرگ برای سیاست‌های موجود تبدیل خواهد شد؛ دقیقاً همان‌طور که تعاونی «...
« بازگشت به لیست اخبار