
صدای رسای ناشنوایان
دنیای بیصدایی، دنیای سکوت؛ دنیایی که فقط در آن میتوانی ببینی، ببویی و احساس کنی و شنیدن در آن ممنوع است! اما ناشنوایان، بخشی ارزشمند از جامعه را تشکیل میدهند که با وجود چالشهای ارتباطی، میتوانند در عرصههای گوناگون علمی، فرهنگی، هنری و ورزشی خودی نشان دهند و بدرخشند.
دنیای بیصدایی، دنیای سکوت؛ دنیایی که فقط در آن میتوانی ببینی، ببویی و احساس کنی و شنیدن در آن ممنوع است! اما ناشنوایان، بخشی ارزشمند از جامعه را تشکیل میدهند که با وجود چالشهای ارتباطی، میتوانند در عرصههای گوناگون علمی، فرهنگی، هنری و ورزشی خودی نشان دهند و بدرخشند. - سیدسروش طباطباییپور: چالش شنوایی، البته دیگر احساسهای این گروه از جامعه را تقویت کرده است و از همین روی ناشنوایان، تیزبینتر و باهوشترند و با دیگر احساسهای پنجگانه خود، ارتباط بیشتری با طبیعت برقرار میکنند، اما با وجود پیشرفت فناوری و افزایش آگاهی عمومی، همچنان بیمهری به این گروه ارزشمند در جهان فراگیر است و شاید نامگذاری چنین روزی بهعنوان روز جهانی ناشنوایان برای یادآوری همین بیتوجهی است، برای یادآوری احترام به حقوق ناشنوایان و فراهمکردن امکانات برابر و برقرای عدالت اجتماعی برای همه انسانها. در اینجا و به بهانه این روز، گذری بر تاریخ ناشنوایان تهران میاندازیم. بیشتر بخوانید: سرشماری ناشنوایان در تهران قدیم اولین سرشماری علمی نفوس و مسکن تهران در سال۱۳۱۱ خورشیدی انجام شد که براساس آن جمعیت تهران با حساب اهالی داخل و خارج خندق، ۳۱۰هزار و ۱۳۹نفر بود. در آن جدول، آمار کسانی که ناقصالعضو هم بودند ذکر شده که تعداد ناشنوایان تهرانی در همان سال ۲۷نفر اعلام شد که حدود ۰/۰۰۸درصد جمعیت را شامل میشدند. البته این در حالی است که در آن روزگار بسیاری خودشان را بهعنوان ناشنوا معرفی نمیکردند. علاوه بر آن، بسیاری کمشنوا بودند و چون این اتفاق برایشان به مرور رخ داده بود، تصور میکردند شکل معمول زندگی آنگونهای است که آنها در حال تجربهاند. ناشنوایی در آن روزگار هم چند علت داشت؛ اول بیماری آبله، دوم ناشنوایی مادرزادی و سومین دلیل سیلیخوردن از بزرگترها بهخصوص پدرها و معلمها بود! مواردی هم بابت دعوا و ضربههای سخت به گوش بر اثر حوادث رخ میداد. مشاغل ناشنوایان شرایط آن روزگار تهران بهگونهای بود که هیچ ارگان یا فردی از ناشنوایان حمایت نمیکردند. حتی بسیاری تصور میکردند ناشنوایی مثل مریضی وبا واگیر دارد و مسری است و از دست ناشنوایان فرار میکردند. به همین دلیل بیشتر نابینایان یا ناشنوایان مجبور میشدند گدایی کنند. البته برخی هم شیادانی بودند که خودشان را به ناشنوایی میزدند و از این نقص ارتزاق میکردند. مثلا برخی فالگیرها و پیشگوهای تهرانی، وانمود میکردند که ناشنوا هستند و چون مراجعان سادهدلشان فکر میکردند آنها نمیشنوند، بیپروا در حضورشان هرچه میخواستند میگفتند و وقتی همان حرفها را از زبان فالگیرها میشنیدند، شگفتزده میشدند و به آنها پول خوبی میدادند. اولین مدرسه ناشنوایان در تهران جبار عسگرزاده یا همان جبار باغچهبان، کودکی سختی داشت و در دوران جوانی، به منازل میرفت و به بچهها درس میداد و در برخی روزنامهها هم فعال بود. او پس از نجات از قحطی و بیماری و جنگ در آن سالها، در مدرسهای در مرند بهعنوان آموزگار مشغول بهکار شد و در سال۱۳۰۳ خورشیدی، نخستین کودکستان و مدرسه را به نام باغچه اطفال تاسیس کرد. در میان نوآموزانش، چند کودک ناشنوا هم حضور داشتند که جبار به آنها آموزش میداد و همین موضوع جرقه تاسیس مدرسهای برای ناشنوایان در تبریز شد. باغچهبان در سال۱۳۱۲ خورشیدی به تهران آمد و کودکستان باغچه اطفال و مدرسه لالها را در کوچهای در اول خیابان آقاشیخ هادی تهران راه انداخت. برای اداره مدرسه، فرزندان جبار هم به او کمک میکردند، یکی از آنها ثمینه باغچهبان بود که چندی پیش او هم که زندگی خود را وقف کودکان ایران بهخصوص ناشنوایان کرده بود، درگذشت. آگهی ثبتنام مناسبت جهانی ناشنوایان ایران شاید مشهورترین ناشنوایی که از نعمت بینایی هم محروم بود هلن کلر است. او در جایی گفته اگر میتوانستم بین نابینایی و ناشنوایی یکی را انتخاب کنم، حتما نابینایی را انتخاب میکردم؛ چون ناشنوایی انسان را از جامعه جدا میکند. البته بزرگان بسیاری در ایران و جهان زندگی میکردند که با وجود چالش ناشنوایی، قدمهای مؤثری در جهان هستی برداشتهاند. بهطور مثال در ایران، تمامی ورزشکاران ناشنوا و اعضای تیمهای ملی ورزشی ناشنوایان کشورمان از این دست افراد موفقاند. کاشت حلزون شنوایی
« بازگشت به لیست اخبار