ظریف راهکار داد؛ ایران و آمریکا چگونه می‌توانند به توافق برسند

ظریف راهکار داد؛ ایران و آمریکا چگونه می‌توانند به توافق برسند

1404/10/01 - 16:59 100 بازدید
وزیرخارجه سابق کشورمان و بنیانگذار پایاب در مجله روابط خارجی آمریکا نوشت: اگر تهران و واشنگتن بتوانند نسخه به‌روزشده‌ای از برجام را اجرا کنند، شاید قادر شوند موضوعات دشوار دیگر مانند امنیت منطقه‌ای، کنترل تسلیحات و مبارزه با تروریسم را نیز مدیریت کنند.
وزیرخارجه سابق کشورمان و بنیانگذار پایاب در مجله روابط خارجی آمریکا نوشت: اگر تهران و واشنگتن بتوانند نسخه به‌روزشده‌ای از برجام را اجرا کنند، شاید قادر شوند موضوعات دشوار دیگر مانند امنیت منطقه‌ای، کنترل تسلیحات و مبارزه با تروریسم را نیز مدیریت کنند. متن کامل ترجمه مقاله دکتر محمد جواد ظریف و امیرپارسا گرمسیری در مجله روابط خارجی آمریکا را در ادامه می خوانید: در روابط بین‌الملل معاصر، امنیت هدفی نیست که کشورها تنها برای خود دنبال کنند؛ بلکه مفهومی است که از آن برای توجیه کنترل، محدودسازی و جهت‌دهی به رفتار دیگران نیز بهره می‌گیرند. هنگامی که دانشمندان علوم سیاسی از «امنیتی‌سازی» سخن می‌گویند، به فرآیندی اشاره دارند که طی آن یک مسئله خاص به‌عنوان تهدیدی وجودی تصویر می‌شود؛ تهدیدی که به‌جای رسیدگی از طریق سازوکارهای عادی سیاسی، مستلزم اقدامات فوق‌العاده و استثنایی معرفی می‌گردد. جمهوری اسلامی ایران نمونه‌ای بسیار روشن از این وضعیت است. طی دو دهه گذشته، اسرائیل و ایالات متحده تلاش کرده‌اند جهان را متقاعد کنند که ایران را نباید یک کشور عادی تلقی کرد، بلکه باید آن را خطر اصلی نظم بین‌المللی دانست. نتیجه این تلاش‌ها، محکومیت‌های مداوم، تحریم‌های خردکننده، تهدید به اقدام نظامی و در ماه‌های اخیر، اجرای عملیات نظامی مستقیم علیه قلمرو ایران—حتی در خلال مذاکرات دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن—بوده است. ایران نیز در واکنش، ناگزیر شده منابع و توجه بیشتری را صرف دفاع کند. همچنین برای نشان دادن این‌که تسلیم فشار نمی‌شود، سطح غنی‌سازی اورانیوم را افزایش دهد. در نتیجه امنیتی‌سازی خارجی ایران، در داخل کشور نیز پویشی مشابه ایجاد شده است؛ به‌گونه‌ای که در مواجهه با چالش‌های اجتماعی، رویکردی سختگیرانه‌تر اتخاذ شده و محدودیت‌ها افزایش داده شده است. نتیجه این روند، شکل‌گیری یک چرخه امنیتی‌سازی است: چرخه‌ای خصمانه که در آن ایران و دشمنانش خود را مجبور به اتخاذ سیاست‌های تهاجمی‌تر می‌بینند. این پدیده مشابه «معمای امنیت» است که در آن افزایش ظرفیت‌های مادی یک طرف موجب واکنش متقابل دیگری می‌شود. اما در چرخه امنیتی‌سازی، نقطه آغاز افزایش مادی قدرت نیست؛ بلکه در حوزه گفتمانی و اقناع عمومی است. کشور هدف ابتدا به‌مثابه تهدید تصویر می‌شود، سپس همان‌گونه با آن برخورد می‌گردد، و آن کشور در پاسخ اقداماتی اتخاذ می‌کند—مانند تقویت توان موشکی یا افزایش غنی‌سازی—که برای «تأیید» ادعاهای اولیه مورد استفاده قرار می‌گیرد. این چرخه، در عمل، «پیش‌گوییِ خودکام‌بخش» ایجاد می‌کند. کشور امنیتی‌شده به‌تدریج از عاملیت و کنشگری مستقل فاصله می‌گیرد و در سلسله‌ای از رفتارهای واکنشی گرفتار می‌شود. فشار حداکثری طی بیست سال گذشته، ایران هدف امنیتی‌سازی شدید از سوی اسرائیل و ایالات متحده بوده است. آن دو روایتی ساخته و ترویج کرده‌اند که ایران را تهدیدی وجودی نه فقط برای منطقه بلکه برای کل جهان معرفی می‌کند. بنیامین نتانیاهو که حکومت ایران را «فرقه‌ای آخرالزمانی» خوانده، در سخنرانی‌ای در سال ۱۹۹۲ در کنست ادعا کرد: «ایران سه تا پنج سال با توان تولید سلاح هسته‌ای فاصله دارد.» دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، نیز در کنار دیگر توهین‌های خود، ایران را «جایی بسیار شرور» نامید. پوچی این ادعاها مانع از آن نشده که آنان این روایت را ادامه دهند و رفتار خصمانه‌تری در پیش گیرند. ایالات متحده تحریم‌های اقتصادی استثنایی علیه ایران اعمال کرده است. اسرائیل نیز با حمایت واشنگتن زیرساخت‌های ایران را هدف حملات قرار داده و فرماندهان نظامی، دانشمندان و حتی شهروندان عادی ایران را کشته است. در نتیجه، ایران به‌جای پیگیری برنامه‌های هدفمند خودش، مجبور به اتخاذ سیاست‌های واکنشی و مقاومتی شده است. در پاسخ به افزایش فشار آمریکا و اسرائیل، سطح غنی‌سازی را به ۶۰ درصد رساند و همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را کاهش داد. پس از حملات مشترک و توجیه‌ناپذیر آمریکا و اسرائیل، بحث‌هایی میان مردم عادی ایران درباره ضرورت تغییر دکترین دفاعی کشور به‌سمت سلاح هسته‌ای مطرح شد. درخواست‌های بستن تنگه هرمز افزایش یافت. اگر تجاوز و فشار علیه ایران نمی‌بود، ایران به همکاری‌های بی‌سابقه با آژانس ذیل توافق ۲۰۱۵ ادامه می‌داد و بر همکاری منطقه‌ای—که از سال ۱۹۸۵ پیشگام آن بوده—تمرکز می‌کرد. امنیتی‌سازی علیه ایران باعث شکل‌گیری ذهنیت محاصره شده است؛ ذهنیتی که اغلب به کنترل‌های اجتماعی سخت‌تر می‌انجامد. این کنترل‌ها شامل محدودیت بر اینترنت و رسانه‌های اجتماعی و تدابیر نظارتی برای شناسایی جاسوسان و خرابکاران است. اما این تدابیر قادر به حل ریشه‌های نارضایتی داخلی—مشکلات اقتصادی، فرسایش سرمایه اجتماعی، و شکاف رو به گسترش میان دولت و جامعه—نیست. با این حال، چنین تدابیری نتیجه تحمیل طولانی‌مدت «ذهنیت محاصره» است. در مورد تهران، این امنیتی‌سازی پیش از همه با صدام حسین آغاز شد—که هشت سال جنگ علیه ایران به راه انداخت—و با خشونت‌های تجزیه‌طلبانه و حملات تروریستی گسترده پس از انقلاب ادامه یافت. همچنین با تهدیدها و اجبارهای دائمی آمریکا و اسرائیل تداوم یافت. در چنین شرایطی، هر حکومتی غرق در تهدیدهای واقعی و ادراکی نسبت به عزت و استقلال خود می‌شود. افزون بر این، تهدیدهای خارجی خود یکی از دلایل اصلی دشواری‌های ایران است. تهران مجبور شده هزینه بیشتری برای دفاع اختصاص دهد و از توسعه و رفاه بکاهد زیرا عراق، اسرائیل و ایالات متحده به آن حمله کرده‌اند. جنگ اقتصادی آمریکا—از تحریم‌های فلج‌کننده باراک اوباما تا کارزار فشار حداکثری ترامپ—به سقوط ارزش ریال، تورم غیرقابل تحمل و فساد ناشی از دور زدن تحریم‌ها انجامیده است. اما به‌جای پذیرش نقش خود در فلاکت مردم ایران، قدرت‌های خارجی، تصویری گزینشی، اغراق‌آمیز و سیاسی‌شده از جمهوری اسلامی به‌عنوان ناقض حقوق بشر ارائه کرده‌اند. این امر چرخه امنیتی‌سازی را تشدید کرده و ظرفیت ایران برای کنشگری مستقل در عرصه جهانی را کاهش داده است. دولت و جامعه ممکن است چنین به نظر برسد که تهران در تله‌ای ناگشودنی افتاده است. اما تجربه نشان می‌دهد که با دیپلماسی دقیق می‌توان راه خروج یافت. ایران توانست در نیمه نخست دهه ۱۳۹۰ چرخه امنیتی‌سازی را از طریق گفت‌وگو با آمریکا بشکند؛ گفت‌وگوهایی که به برنامه جامع اقدام مشترک ۱۳۹۴ انجامید، توافقی که تضمین می‌کرد ایران هرگز به‌دنبال سلاح هسته‌ای نرود و در عوض شرایط عادی‌سازی اقتصادی فراهم شود. این توافق محیط بین‌المللی ایران را گرچه به صورت موقتی تغییر داد. شورای امنیت ملل متحد در قطعنامه ۲۲۳۱ اعلام کرد «انعقاد برجام تغییر بنیادینی در بررسی این موضوع ایجاد می‌کند» و «میل خود برای ساختن رابطه‌ای جدید با ایران مبتنی بر اجرای برجام» را ابراز کرد. موفقیت ایران در دستیابی به توافق، پیش و بیش از هر چیز، محصول مشارکت گسترده مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ بود؛ مشارکتی که توهم فروپاشی قریب‌الوقوع جمهوری اسلامی را در آمریکا و اروپا از بین برد – توهمی که از حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ شکل گرفته بود. انتخابات همچنین به دولت جدید روحانی که تلاش داشت حقوق مردم ایران را نه از طریق تقابل بلکه از مسیر گفت‌وگو صیانت کند، مشروعیت داخلی بخشید. بنابراین، شکستن چرخه امنیتی‌سازی از داخل آغاز شد: با اجماع‌سازی داخلی. ایران می‌تواند بار دیگر چنین اجماعی ایجاد کند، اما این امر مستلزم گفت‌وگوی ملی میان گروه‌های سیاسی، جریان‌های اجتماعی و مردم است. خوشبختانه، ایران پلتفرم‌های مجازیِ ایجادشده توسط سازمان‌های غیردولتی دارد که شهروندان می‌توانند شکایات خود درباره سیاست‌ها و کارگزاران را ثبت کنند و داده‌های مرتبط با فراگیری این شکایات گردآوری می‌شود. دولت باید این گزارش‌دهی را تشویق کند و دستگاه‌ها را ملزم به اقدامات اصلاحی سازد. چنین اقدامی سرمایه اجتماعی را افزایش داده و بستر لازم برای سیاست‌های مقابله با امنیتی‌سازی را فراهم می‌کند. دولت می‌تواند با بهبود شرایط زندگی، اعتماد عمومی را افزایش دهد. هرچند جنگ اقتصادی آمریکا امکان پیشرفت‌های کلان اقتصادی را در کوتاه‌مدت محدود کرده، دولت همچنان می‌تواند با فساد مبارزه کند، شفافیت را افزایش دهد و رانت‌های ناشی از دور زدن تحریم‌ها را مهار کند. این اقدامات نابرابری اجتماعی و اقتصادی را کاهش داده، رضایت عمومی را افزایش می‌دهد و نیاز به سیاست‌های امنیتی داخلی را کمتر می‌کند. همسایه خوب ایران دارای بیشترین قدرت تجمیعی و منابع انسانی، طبیعی و ژئواستراتژیک منطقه است و منطقی است که در پیشبرد این ابتکارات نقش پیشگام داشته باشد. تهران همچنین باید درک کند که قدرتش می‌تواند موجب نگرانی دیگران شود؛ بنابراین لازم است از روایت «ایران قوی»، که می‌تواند یک‌جانبه و تهدیدآمیز تلقی شود، به روایت «منطقه قوی» گذار کند. مسئولان ایرانی می‌توانند توان علمی و فرهنگی کشور را نه نشانه سلطه ایران بلکه منبعی برای توسعه مشترک آسیای غربی معرفی کنند. البته کشورهای منطقه نیز باید نقش خود را ایفا کنند. آنان باید چهره‌ای که بیش از همه مسئول امنیتی‌سازی ایران است را منزوی سازند: یعنی نتانیاهو، کسی که جنگ، ناامنی و بحران را لازمه بقای سیاسی خود می‌داند. این نگرش درست در مقابل خط مشی ایران است که بر اساس اصل دوم قانون اساسی‌اش بر «نفی هرگونه ستمگری و ستم ‏کشی و سلطه‏ گری و سلطه ‏پذیری» و «استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها» که «قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین می‏کند،» بنا شده است. رفتار اخیر اسرائیل فرصت تازه‌ای برای ایران ایجاد کرده است. جنایات وحشتناک در غزه باعث نفرت جهانی و عبور وجدان‌ها از مرزهای ایدئولوژیک شده است. و معدود دولت‌هایی بوده‌اند که مانند ایران با ثبات از فلسطینیان دفاع و رفتار اسرائیل را محکوم کرده باشند. تهران می‌تواند با سازمان‌های بین‌المللی – از جمله سازمان ملل متحد و دیوان بین‌المللی دادگستری – برای ایجاد همدلی جهانی و اجماع علیه آپارتاید، نسل‌کشی و تجاوز همکاری کند. چنین اقدامی می‌تواند امنیتی‌سازی ایران را خنثی یا حتی معکوس کند. چگونه می‌توان ایران را با اتهام اشاعه هسته‌ای امنیتی کرد، در حالی که مدعی اصلی این اتهام، رژیمی دارای زرادخانه غیرقانونی هسته‌ای است؟ کنار آمدن برای ایران منطقه همواره اولویت است، اما تهران باید روابط خود را در سایر حوزه‌ها نیز تعمیق بخشد. این امر شامل همکاری نزدیک با روسیه است. هماهنگی با چین که قدرت بزرگ رو به خیزش است، ضرورتی گریزناپذیر است. اما تهران همچنین از بهبود روابط با اروپا و مدیریت اختلافات با آمریکا سود خواهد برد. این امر کمک می‌کند ایران شریک جدی، برابر و بلندمدت روسیه ...
« بازگشت به لیست اخبار