فریبا نادری از نرگس محمدی عذرخواهی کرد اما ماجرا دامه دارد! | حرف‌های این بازیگر شوخی بود یا توهین و بی ادبی؟

فریبا نادری از نرگس محمدی عذرخواهی کرد اما ماجرا دامه دارد! | حرف‌های این بازیگر شوخی بود یا توهین و بی ادبی؟

1404/08/05 - 13:01 182 بازدید
گفت‌وگوهای اینترنتی در یوتیوب به میدان خودنمایی و وایرال شدن به‌هرقیمت تبدیل شده‌اند؛ از حرف‌های طبقاتی فریبا نادری تا جدال علی ضیاء با رضا پیشرو، نشان می‌دهد بسیاری از مجریان امروز، مسئولیت رسانه را فراموش کرده‌اند.
گفت‌وگوهای اینترنتی در یوتیوب به میدان خودنمایی و وایرال شدن به‌هرقیمت تبدیل شده‌اند؛ از حرف‌های طبقاتی فریبا نادری تا جدال علی ضیاء با رضا پیشرو، نشان می‌دهد بسیاری از مجریان امروز، مسئولیت رسانه را فراموش کرده‌اند. به گزارش ، گفت‌وگو در رسانه پیش از هر چیز «دانش» است، نه صرفاً «حرف زدن». مجری تلویزیون، اگرچه سخنور است، اما در اصل باید تحلیل‌گر، پرسشگر و ناظر آگاه باشد. در سال‌هایی نه‌چندان دور، چهره‌هایی مانند فرزاد حسنی، کامران نجف‌زاده، مهران مدیری و رامبد جوان، هر یک با سبک و رویکرد خاص خود، گفت‌وگو را به یک مهارت مبتنی بر مطالعه، ادب و تسلط تبدیل کرده بودند. آنچه از این گفت‌وگوها باقی می‌ماند، بیشتر خوراکی برای «ترند شدن» است تا تفکر و آگاهی. محصول نهایی، برنامه‌هایی پرزرق‌وبرق اما کم‌مایه است؛ گفت‌وگوهایی که نه احترام به مخاطب در آن رعایت می‌شود و نه درکی از اخلاق حرفه‌ای وجود دارد، در نتیجه، رسانه‌ای که باید محل تبادل اندیشه باشد، به صحنه‌ای برای خودنمایی و جنجال بدل شده است. وقتی گفت‌وگو، شوخی با شعور مخاطب می‌شود در سال‌های اخیر، فضای مجازی و پلتفرم‌هایی مانند یوتیوب و آپارات، میزبان برنامه‌هایی شده‌اند که در ظاهر عنوان «گفت‌وگو» را یدک می‌کشند، اما در عمل چیزی جز سرگرمی سطحی و نمایش خود نیستند، گفت‌وگوهایی که به‌جای عمق، شوخی دارند؛ به‌جای فهم، قهقهه؛ و به‌جای محتوای رسانه‌ای، صرفاً دقایقی برای وایرال شدن در شبکه‌های اجتماعی فراهم می‌کنند. در این میان، مرز میان «طنز» و «توهین»، میان «صراحت» و «بی‌ادبی»، عملاً از بین رفته است. بسیاری از این مجریان نه شناختی از سوژه دارند و نه مهارتی در مدیریت گفت‌وگو؛ تنها به‌دنبال جملاتی‌اند که بتواند «کلیک» و «بازدید» بیشتری جمع کند. نمونه روشن این روند را می‌توان در برنامه‌های امیرحسین قیاسی دید؛ او که با سابقه استندآپ‌کمدی تلاش می‌کند فضایی «صمیمی» و «دوستانه» بسازد، اغلب در گفت‌وگوهایی ظاهر می‌شود که به بی‌موضوعی، شوخی‌های بی‌ربط و گاه اظهارات تحریک‌آمیز مهمان ختم می‌شود، آخرین نمونه‌اش گفت‌وگوی او با فریبا نادری بود که به‌جای گفت‌وگویی انسانی و حرفه‌ای، به صحنه‌ای از آشفتگی و حرف‌های طبقاتی تبدیل شد و بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی یافت. اما این وضعیت محدود به یک نفر نیست، پیش‌تر نیز نمونه‌هایی مانند گفت‌وگوهای پرحاشیه علی ضیاء با برخی مهمانانش، یا شوخی‌های بیژن بنفشه‌خواه در قالب طنزهای تصویری، همین مسیر را رفته‌اند؛ مسیری که در آن «وایرال شدن» هدف است، نه گفتگو؛ و «دیده شدن» مهم‌تر از «درک شدن». نتیجه روشن است: گفت‌وگوهایی که باید بستری برای انتقال تجربه، اندیشه و احترام به مخاطب باشند، به میدان خودنمایی و بازی با مرزهای اخلاق بدل شده‌اند. مجریانی که زمانی در قاب تلویزیون، رعایت ادب و ساختار رسانه را می‌آموختند، امروز در فضای بی‌قانون اینترنت، از همان چارچوب تهی شده‌اند. در چنین فضایی، خنده جای تفکر را گرفته، جنجال جای گفت‌وگو را، و رسانه ــ به‌جای آنکه پل آگاهی باشد ــ به آینه‌ای برای نمایش بی‌پایان خود تبدیل شده است. فریبا نادری و شوخی طبقاتی که جدی شد یکی از پرحاشیه‌ترین نمونه‌های گفت‌وگوهای اینترنتی اخیر، گفت‌وگوی فریبا نادری در برنامه امیرحسین قیاسی بود؛ جایی که میان خنده و شوخی گفت: «ما بچه زعفرانیه‌ایم، ونک برای ما پایین محسوب می‌شود!»، جمله‌ای که در چند ساعت، شبکه‌های اجتماعی را پر کرد و به یکی از داغ‌ترین موضوعات روز بدل شد، اما این بار، خنده‌ها زود تمام شد و آنچه ماند، تلخ بود: شوخی‌ای که از جنس «طبقه» بود و بی‌درنگ به نشانه‌ای از شکاف اجتماعی و «نوکیسگی فرهنگی» تعبیر شد. هرچند فریبا نادری بعدتر در استوری‌هایش تلاش کرد ماجرا را توضیح دهد و از نرگس محمدی و مردم منطقه ونک عذرخواهی کند، اما افکار عمومی چندان نپذیرفت. او کوشید بگوید که این جمله «در شوخی» گفته شده است، اما جامعه‌ای که سال‌هاست زیر بار فشار اقتصادی، تبعیض و احساس نابرابری است، دیگر تاب شنیدن شوخی‌های طبقاتی را ندارد، در چنین فضایی، هر کلمه‌ای می‌تواند یادآور شکافی باشد که در زندگی واقعی، هر روز عمیق‌تر می‌شود. حرف فریبا نادری فقط درباره یک محله نبود؛ درباره نوعی نگاه بود، نگاهی که هنوز در بخشی از جامعه و میان برخی چهره‌های رسانه‌ای ریشه دارد؛ نگاهی که محل زندگی، مدل لباس و سطح رفاه را معیار «شأن اجتماعی» می‌داند. همین چند ثانیه، کافی بود تا مخاطبان، سال‌ها تصویر هنری و حرفه‌ای او را از زاویه‌ای دیگر ببینند؛ تصویری آمیخته با خودبرتربینی و بی‌فاصله با مفهوم «نوکیسگی فرهنگی». در واقع، ماجرا فراتر از یک شوخی است. وقتی چهره‌های رسانه‌ای در برنامه‌هایی بدون نظارت، بدون پژوهش و بدون درک از فضای عمومی حرف می‌زنند، خروجی همین می‌شود؛ جملاتی که در لحظه شاید خنده‌دار به‌نظر برسند، اما در حافظه جمعی جامعه، زخمی تازه باز می‌کنند. فریبا نادری فقط یک نمونه است از نسلی از هنرمندان که میان «خودافشایی برای وایرال شدن» و «مسئولیت اجتماعی» مرز روشنی نمی‌بینند. در نهایت، این گفت‌وگو نه فرصتی برای شناخت فریبا نادری بود و نه گفت‌وگویی درباره سینما؛ بلکه به نمادی از سطحی‌گرایی رسانه‌های اینترنتی بدل شد؛ رسانه‌هایی که در آن، هر جمله می‌تواند موجی بسازد، حتی اگر بر شعور و درد مردم سوار شود. علی ضیاء؛ از مجری تلویزیونی تا چهره‌ بی‌هویت در فضای مجازی اما این موج گفت‌وگوهای بی‌قاعده و پرحاشیه، فقط محدود به چهره‌های تازه‌وارد فضای مجازی نیست، علی ضیاء ـ یکی از شناخته‌شده‌ترین مجریان نسل جدید تلویزیون ـ نیز در سال‌های اخیر چهره‌ای کاملاً متفاوت از خود به نمایش گذاشته است؛ چهره‌ای که دیگر با آن مجری آرام، مؤدب و منضبط برنامه‌های صبحگاهی و مناسبتی تلویزیون شباهتی ندارد. ضیاء که زمانی با برنامه‌هایی چون «فرمول یک» و «بعضیا» شناخته می‌شد و از او به‌عنوان یکی از چهره‌های «نظم‌مند» رسانه ملی یاد می‌کردند، حالا در یوتیوب و پلتفرم‌های اینترنتی، گویی در تلاش است از هویت رسمی‌اش فرار کند و تصویری تازه از خود بسازد؛ تصویری بی‌پروا، غیررسمی و گاه حتی عصبی. برنامه اینترنتی او که ابتدا با هدف «صراحت بیشتر» و گفت‌وگوهای متفاوت از قالب تلویزیونی آغاز شد، به‌مرور مسیر دیگری را در پیش گرفت. گفت‌وگوها از قالب حرفه‌ای و تحلیلی خارج شدند و به‌سمت شوخی، حاشیه و گاه حتی درگیری لفظی رفتند، تلاش برای دیده شدن، جایگزین دقت و عمق در گفت‌وگو شد. اوج این روند را می‌توان در ماجرای اخیر او با رضا پیشرو، خواننده زیرزمینی، دید؛ ضیاء با شور و هیجان در شبکه‌های اجتماعی از گفت‌وگوی احتمالی با پیشرو خبر داد، اما پاسخ تند و توهین‌آمیز خواننده در فضای مجازی، به‌سرعت ماجرا را به جدالی علنی بدل کرد. علی ضیاء نیز در واکنش، با لحنی احساسی و تند، پاسخ او را داد و همین تقابل، در کمتر از چند ساعت به صدر ترندهای فضای مجازی رسید. این کشمکش، بیش از آنکه یادآور گفت‌وگوی حرفه‌ای باشد، نمونه‌ای از فروپاشی مرز میان «رسانه» و «شبکه اجتماعی» بود. ضیاء، که سال‌ها در قاب رسمی تلویزیون درس ادب رسانه‌ای آموخته بود، حالا در میدانی ظاهر شده است که قانونش «هیجان» است نه «حرفه‌مندی». او از «مجری» بودن فاصله گرفته و به «کاراکتر» تبدیل شده است؛ کاراکتری که گاه نمی‌داند مخاطبش کیست و چارچوبش کجاست. منتقدان می‌گویند این تغییر نه صرفاً انتخاب شخصی ضیاء، بلکه نتیجه خلأ رسانه‌ای در تلویزیون است؛ جایی که مجریان توان بروز خلاقیت و گفت‌وگوی آزاد ندارند و به‌ناچار برای حفظ مخاطب، به پلتفرم‌های آزادتر پناه می‌برند، اما تفاوت در اینجاست که آزادی در رسانه، بدون مسئولیت، به هرج‌ومرج می‌انجامد. حالا علی ضیاء، مجری سابق برنامه‌های پربیننده صداوسیما، در فضایی ایستاده است که نه تلویزیون او را می‌پذیرد و نه فضای مجازی برایش قاعده‌ای دارد. او از سنت گفت‌وگوی تلویزیونی جدا شده، اما هنوز به بلوغ رسانه‌ای در فضای جدید نرسیده است، نتیجه آنکه از «هویت رسمی» فاصله گرفته و به چهره‌ای میان زمین و آسمان بدل شده است؛ نه مجری کلاسیک تلویزیون، نه خالق محتوای آزاد اینترنتی، بلکه ترکیبی سردرگم از هر دو. تلویزیون هنوز کلاس گفت‌وگو دارد با همه انتقادهایی که به رسانه ملی وارد است، تلویزیون هنوز در حوزه گفت‌وگو، معیارها و اصول خود را حفظ کرده است. مجریانی که سال‌ها در قاب تلویزیون تجربه‌اندوزی کرده‌اند، نشان داده‌اند که گفت‌وگو، نه صرفاً پرسش و پاسخ، بلکه تلفیقی از ادب، مدیریت لحظه‌ای و توان هدایت فضاست. فرزاد حسنی در برنامه‌های نوروزی خود نمونه بارزی از این رویکرد بود؛ گفت‌وگوهای او با چهره‌هایی مانند محمد اصفهانی، نه‌تنها احترام به مخاطب را حفظ می‌کرد، بلکه عمق، فهم و روایت شخصی مهمان را نیز منتقل می‌کرد. مخاطب در هر لحظه احساس می‌کرد که با یک گفت‌وگوی حرفه‌ای و قابل اعتماد روبه‌روست، نه صرفاً یک لحظه سرگرمی یا نمایش. کامران نجف‌زاده نیز در برنامه «برمودا»، حتی در گفت‌وگوهای بی‌پرده با صابر خراسانی یا نعیمه نظام‌دوست، نشان داد که گفت‌وگو می‌تواند صریح باشد، اما مؤدبانه و دلپذیر. او توانست با مهارت و پرسش‌های دقیق، زندگی و تجربه مهمان را روایت کند و نه صرفاً واکنش‌های کوتاه و ویروسی برای شبکه‌های اجتماعی تولید کند. مهران مدیری در «دورهمی» نیز کلاس دیگری از گفت‌وگو را ارائه داد؛ جایی که طنز و صراحت در خدمت فهم و احترام به مخاطب قرار می‌گیرد و گفت‌وگو به سطحی از تعامل و شناخت متقابل می‌رسد که شبکه‌های اینترنتی امروز به‌ندرت آن را تجربه می‌کنند. در مقابل، نسخه‌های اینترنتی و برنامه‌های یوتیوبی، اغلب تنها به‌دنبال «لحظه‌های وایرال» هستند. هدف اصلی آن‌ها این است که مهمان چیزی بگوید که در شبکه‌ها پخش شود و بازدید جمع کند، نه اینکه مخاطب چیزی بیاموزد یا تجربه‌ای عمیق از زندگی و دغدغه‌های مهمان دریافت کند، در چنین شرایطی، گفت‌وگو به صحنه‌ای برای خودنمایی و هیجان تبدیل می‌شود و ارزش اصلی رسانه ـ آموزش، تحلیل و احترام ـ قربانی می‌شود، به‌عبارت دیگر، تلویزیون هنوز ظرفیت و کلاس گفت‌وگو دارد؛ ظرفیت ایجاد احترام، تحلیل و تعامل انسانی، اما این کلاس، در فضای بی‌قانون اینترنت، در معرض تهدید قرار گرفته است و تنها مجریان و برنامه‌هایی که با پژوهش، تسلط و رعایت چارچوب‌های حرفه‌ای وارد میدان می‌شوند، می‌توانند آن را زنده نگه دارند. شهرت منفی و سقوط در عصر وایرال واکنش‌های گسترده کاربران نه‌تنها نشان‌دهنده حساسیت جامعه نسبت به تبعیض و فاصله طبقاتی است، بلکه قدرت شبکه‌های اجتماعی در شکل‌دهی فوری به افکار عمومی را نیز به رخ می‌کشد. در این عصر، کوچک‌ترین جمله، حتی اگر با قصد طنز یا صراحت بیان شود، می‌تواند تصویر عمومی یک چهره را به‌کلی تغییر دهد. در نتیجه، نه‌ف...
« بازگشت به لیست اخبار