
فیلمی که شخصیتهایش را به لجن نمیکشد و حد نگه میدارد
بخشی از برنامه این هفته کات مسعود فراستی به بررسی فیلم علت مرگ؛ نامعلوم اختصاص داشت که به تازگی به عنوان نماینده ایران در آکادمی اسکار و شرکت در بخش فیلمهای غیرانگلیسی زبان انتخاب شده است.
بخشی از برنامه این هفته کات مسعود فراستی به بررسی فیلم علت مرگ؛ نامعلوم اختصاص داشت که به تازگی به عنوان نماینده ایران در آکادمی اسکار و شرکت در بخش فیلمهای غیرانگلیسی زبان انتخاب شده است. بعد از ماجراهای فراوان و حواشی بسیار در مدتی پیش فیلم علت مرگ نامعلوم ساخته علی زرنگار برای معرفی به اسکار انتخاب شد. از مدتها پیش اسم پنج فیلم «پیرپسر» اکتای براهنی، «زن و بچه» به کارگردانی سعید روستایی، «رها» ساخته حسام فرهمند، «زیبا صدایم کن» از رسول صدرعاملی و «علت مرگ نامعلوم» اولین تجربه کارگردانی علی زرنگار به عنوان کاندیداهای معرفی به اسکار شنیده میشد. تمام گمانهزنیها هم انتخاب پیرپسر یا زن و بچه حکایت داشت که اولی بسیار مورد توجه قرار گرفته بود و دومی هم نمایشش در جشنواره کن تحسینهای زیادی به دنبال داشت. اما در همین حال یک باره علت مرگ نامعلوم به عنوان نماینده ایران در اسکار معرفی شد و این در حالی است که آخرین ساخته جعفر پناهی، «یک تصادف ساده»، هم از سوی فرانسه به این رویداد معروفی شده است. در برنامه این هفته کات مسعود فراستی درباره این فیلم و انتخابش صحبت کرده است: کسانی که گفته اند علت مرگ نامعلوم تصویر زشتی از ایران نمایش میدهد و نباید در اسکار حضور داشته باشد، حتما طرفدار پیرپسر هستند. در حالی که هیچ فیلمی نمیتواند تصویر زشتتری از ایران نسبت به پیر پسر نمایش دهد. من علیالقاعده از این طیف فیلمها خوشم نمیآید. چون یا اگزوتیک میشوند یا بی سروسامان. اما علت مرگ نامعلوم نه اگزوتیک است و نه بی سروسامان. اصلا فیلم بدی نیست. با این که دقایق اول کلافهکننده است و فکر میکردم با یک ماشین و ۶ تا آدم چه کار میخواهد بکند. اما به آدمهایش رسید، اصلا اگزوتیک نشد و شخصیتپردازی کرد. بازی بسیار درخشان بانیپال شومون، بازیگر خوب تئاتر، را هم باید اضافه کنیم که واقعا شخصیتسازی کرد. به نظرم مسئله پول و آدمها خیلی خوب درآمد. فیلمساز توانست وضعیت فقر یا احتیاج را در این آدمها نشان دهد. یکی دوستش در آستانه اعدام بود و باید پول میداد. دیگری زنش مریضی بد داشت. حالا هم یک پول هنگفت از آسمان نازل شده است. اولین ضعف فیلم همان آدمی است که میمیرد. چون قبل از این که بمیرد هیچ چیزی از او ندیدیم. علت مرگش هم نامعلوم است. باید کمی او را میشناختیم. اینطوری فقط یک مجسمه است که یک صندلی را اشغال کرده است. اگر او را میشناختیم یک نسبتی با او پیدا میکردیم. انتهای فیلم هم خراب است. همسر مرد مرده را میبینیم که منتظرش است و بلوچ است. یک بلوچ این همه پول از کجا آورده است؟ این آدم چه کاره بوده است؟ اگر میخواسته به تماشاگر شک وارد کند و یک دفعه او را با یک مرگ روبه رو کند، اصلا این اتفاق نمیافتد. فقط یک تعلیق نرم و کوچک است. وجه مشترک همه آدمهای فیلم، چه آنها که تیپ هستند و چه بقیه که شخصیتند، این است که در مخمصه بیپولیاند و نیاز مبرم به پول دارند. خود همین تم میتواند فیلم را خراب کند، اما کارگردان درست از پس این کار برمیآید و این موضع ما را نسبت به شخصیتها خراب نمیکند. ما برای شخصیت ها دلسوزی و ترحم نداریم، ولی همدردی میکنیم. فیلم شخصیتهایش را ابدا به لجن نمیکشد و حد نگه میدارد. راننده خوب است، زنی که ناشنواست و نمیتواند حرف بزند، قابل تحمل است. به عنوان کار اول و کار در بیابان و در یک ماشین کار خوبی است. چند دقیقه اول یاد فیلم بد «بنشیهای اینشرین» افتادم. ولی خیلی از آن سر بود. هیچ جا به دام اگزوتیسم نمیافتد، در حالی که کاملا مستعد آن است. کارگردانی دارد، بازیگیری دارد و به نظرم با تمام ضعفهایش فیلم قابل دفاعی است.
« بازگشت به لیست اخبار