مسعود فراستی: ترفند کتابخوانی کارگردان، به درد فیلم «پیرپسر» نخورد! | فیلم بسیار بدی بود | حامد بهداد کنش انسانی ندارد!
قسمت یکم از فصل سوم برنامه کات، متنوعتر از دور قبل، برگزار شد. مهمانان این برنامه درباره فیلم سینمایی «پیرپسر» ساخته اوکتای براهنی، به نقد و بررسی پرداختند.
قسمت یکم از فصل سوم برنامه کات، متنوعتر از دور قبل، برگزار شد. مهمانان این برنامه درباره فیلم سینمایی «پیرپسر» ساخته اوکتای براهنی، به نقد و بررسی پرداختند. - فرشاد شیرزادی: در قسمت نخست فصل سوم که از تلویزیون اینترنتی همشهری پخش میشود، با اجرای مسعود فراستی، برنامه کات توسط رضا درستکار و محمد قنبری به نقد فیلم سینمایی پیرپسر پرداختند و آن را اثری ضعیف برشمردند. ۱۰ سال است که سینماها وضع اسفناکی دارند رضا درستکار درباره اوکتای براهنی گفت: «این فیلم پس از «پل خواب» دومین اثر این کارگردان است. آن فیلم را معمولاً کسی به جا نمیآورد ولی فیلم دوم، فراتر از فیلم دوم یک فیلمساز است. فیلم نخست در قامت یک کارگردان است. البته منظورم این است که بسیاری از فیلمهای ایرانی در قامت کارگرداناند. خیلی کم پیش میآید که در قامت فیلمساز هم حضور بیابند. جایی که یک نوع تفکر یا ایده به فیلم هم اضافه میشود، به نظرم فیلمساز متولد میشود. این یعنی کارگردانی که تفکر را هم به کارش بخشیده است. فیلم پیرپسر به گمانم به این درجه رسیده و صدالبته فیلم مهمی در یک دهه اخیر هم هست. کافی است مرور کوچکی کنیم تا دریابیم کار سینما اسفناک بود و طی ۳، ۴ سال گذشته هم که به بدترین شکل اسفانگیرش رسید. بنابراین اگر قدری درباره فیلم پیرپسر با حرارت بیشتری سخن میگویم و از آن دفاع کنیم به من حق بدهید. تاریخ، نقش اول نقد فیلم پیرپسر در آینده است معمولاً منتقدان هم میترسند که راجعبه به یک فیلم نظر جدی و متقنی بدند. چون خود منتقدان هم در تاریخ محک میخورند. ما معمولاً کناری میایستیم تا ببینیم باد تاریخ به سینما میخورد یا خیر و اینکه چه جایگاهی نزد مردم و نزد تاریخ مییابند. با وجود این ما میتوانیم هنوز بگوییم که این فیلم چقدر ارزش دارد. اما باز هم دستکم خودم با احتیاط بیشتری درباره پیرپسر حرف میزنم و دوست دارم نقدش را به تأخیر بیندازم تا آیندههای دور منتظرم که تاریخ جایگاه این فیلم را نشان دهد. نگاه داشتن جایگاه در تاریخ، ممکن است نقش آفرین باشیم اما نقش اول را خود تاریخ با کیفیت خودش ایفا میکند.» گل کردن پیرپسر | ترفند کتابخوانی کارگردان به درد فیلم نمیخورد! مسعود فراستی نیز در این باره گفت: «به نظرم وقتی تفکر وارد سینما میشود، آن زمان کارگردان تبدیل به فیلمساز میشود. مستقل از اینکه این تفکر مورد نظر تو هست یا نیست! اصلاً مگر میشود... فیلمی که من و تو با هم متحد باشیم و بگوییم فیلم بدی است، آن هم فارغ از کمدیهای مستهجن مثل «صد دام» و غیره و غیره است. ترفند مرعوب کننده کتابخوانی کارگردان، به درد فیلم «پیرپسر» نخورد برای مرتبه چهارم به سینما میروم | فقط فیلم را میبینم و کاری به اقتباس ندارم! رضا درستکار در ادامه صحبتهایش گفت: «حرف شما درست است. من البته ۳ بار فیلم را دیدم اما مشتاقم بیشتر و زودتر، برای مرتبه چهارم، آن را دوباره ببینم. من هم آخر سینما ماندم و دیدم چقدر نام کتاب در تیتراژ است. البته در این مدت به کسانی که کتابهای فلسفی درخشان نوشتند، مراجعه کردم. قدری هم سعی کردم موضوع خودم و موضوع فلسفیای که در درون این فیلم هست، ببینم. ببینم که خودم کجا هستم و فیلم کجاست. بالاخره سر ما که نباید کلاه برود. در این بین سعی میکنیم جدیتر با فیلمها مخالف پیدا کنیم. بنابراین فارغ از اینکه برداران کارامازوف، اثر داستایوسکی و سایر بزرگان در این بین نقشی دارد یا ندارد، برایم از حیز انتفاع ساقط است و من دیگر کاری با آنها ندارم و فقط فیلم را میبینم!» از سینما حربه نسازیم! مسعود فراستی ادامه داد: «بارها تأکید کردهایم که فیلم و سینما تحت سلطه ما نیست و نباید باشد. این مهم را مستقل از اینکه در این گونه فیلمها، فلسفهای وجود دارد، گفتم. من البته از چندین سال پیش با خودم صحبت میکردم و میگفتم، سینما مدیای مستقل است. ویدئوی مستقلی که هر چقدر فیلمساز جدید، کتاب و فلسفه خوانده، آنها همه بیرون از چارچوب سینماست و اینجا با مدیوم تصویر متحرک دگرگونساز روبهروییم.» حسن پورشیرازی پس از سالها دوباره برگشت؟ رضا درستکار طرح پرسش کرد: «اصلا چرا فلسفه در ۳، ۴ دهه از میدان به در شد؟ به خاطر اینکه فیلمسازانی قدرتمندی آمدند و جای فلسفه را گرفتند. چون زبان عمومیتر شد؟ به همین دلیل فلسفه را به فیلمها سرازیر شد. این شیوه کار البته فقط مختص ما نیست و بچههای فیلمساز در همه دنیا هم چنیناند. ما که سینمای اروپا را دوست داریم، تقریبا میبینیم که آنها همواره در فیلمهایشان ما را با موضوعات جدید فلسفی آشنا میکنند. حال هرقدر در فیلم سازیشان موفق باشد، زبانشان هموارتر میشود. پیرپسر به نظرم چند کارش را درست انجام داد. فیلم پیرپسر درباره یک فضیلت به طور کلی است. همین که بازیگری مانند حسن پورشیرازی به عنوان محصول کلی این فیلم، آمده بیرون و فراتر از حد تحول بعد مدتی دوباره حضور در سینما و تلویزیون را تجربه کرد، فضیلت جدیدی به وجود میآورد. فضیلت بازیگری در سینما چیست؟ تقریبا میانگین ارزشگذاری بازیها بالاست.» مسعود فراستی گفت: «فضیلت کجاست؟» و درستکار این گونه پاسخ داد: «همین که کسی میتواند آن فکر اصلی و مرکزی سینما را روی دوشش بگیرد و به جلو برود، و تجسمی از این قوه قاهره باشد، فضیلت است یا مثل فوتبالیستی که نفسش را در طول ۹۰ دقیقه تقسیم میکند. در سینما هم این که فهم کند، فلان شخصیت را باید در درون خودش بپروراند، به نظرم یک فضیلت بازیگری است.» مشکل کارگردان در وهله اول فراستی در بخش دیگری حرفهایش گفت: «حسن پورشیرازی در این فیلم خوب بازی نمیکند. چون گام اول و اشکال اصلی به کارگردان برمیگردد. کارگردان چنین شخصیتی را نساخته که من و تو بازیگر بتوانیم او را اجرا کنیم. یک جورهایی در دست بازیگران است. این کلیت البته که وجود دارد. آیا پورشیرازی نقش یک شر را بازی میکند. نقش زنباره بیخودی که پولدار است و ما نمیدانم او از کجا آماده که این همه پول دارد؟! سپس پسرانی که دوستش ندارند. ادعای فیلمساز ما این است که این داستان را از رستم و سهراب و شاهنامه و برادران کارامازوف. اجازه دهید که بقیه کتابهایی را که کارگردان خواندهاند یا نخوانده رها کنیم!» از «رستم و سهراب» چگونه اقتباس شده؟ | بازی پورشیرازی نسبت به قبل ضعیفتر بود! رضا درستکار افزود: «رستم و سهراب متنی درباره تبارشناسی ایران است. درباره فرزند کُشی. درست چیزی است که در ادبیات کهن ما هم جا افتاده و هست. اینکه به آن مراجعه کنید، هر کشمکش پدر و پسر داستان رستم و سهراب نیست. من از این جنبه نگاه نمیکنم که یک رستم و سهراب جدید را ساخته. رستم متفاوت است و خاک ایران محسوب میشد. آنجا البته همه چیز مثبت است. اینکه کسی تبیین کرده که رستم و سهراب نیست، ما که میدانیم اثر، اثر رستم و سهراب نیست!» فراستی یادآور شد: «فیلم غیر از اشاره، نمایی دارد که آقای پورشیرازی زیر کلاهخورد رستم است. وقتی از نیمتنه هم لخت میشود، خالکوبیهای شاهنامهای و تصویری از ضحاک ماردوش بر تن دارد. این خالکوبی و این همانی با موضوع به شدت ضد ادبیات و ضد فرهنگ ماست. این شخصیت، اولاً شخصیت نیست و تیپ است. بازی پورشیرازی در حد تیپ راضی کننده است منتها بعضی جاها که از دست داده. به نظرم همچنان بازیاش در «مهمان مامان» مهرجویی جلوتر از الآن است. این کار به نظرم یک فیلم فارسی تمام عیار است. شخصیت، یک تیپ فیلم فارسی تا پایانش است. پس بازی محیرالعقولی که اسم در کرده، به شدت اوراکت است. جایی که اوراکت است کارگردانی ندارد اما اینجا حتی جایی که اوراکت نیست باز هم کارگردان نمیداند باید چه کار کند.» خشونت میتواند جلو خشونت را بگیرد؟ دستکار ادامه داد: «اینکه فیلم پس زمینه دارد باید بگویم که بخش اعظم سکانسها و پلنها صاحب بکراندند. مثلاً جایی که علی خوابیده، پشتش تابلو حضرت مسیح است. من قبول دارم یک جاهایی آن بکراندها، ذهن ما را پرت کند. معتقدم که پورشیرازی بازی خودش را به خوبی درک کرده و نقش شر را به خوبی ایفا میکند. شر نیازی به کاراکترسازی یا بکراند ندارد. شر، شر است چون شر است! شر زادآور است که ما در این فیلم میبینیم که هر چه جلو میرود و باخشونت رفتار میکند، به قول خود داستایوسکی باز خشونت میزاید. همچنین باید گفت که در مقابل خشونت تنها خشونت میتواند جلو دیگر چیزها را بگیرد.» شر با شر شسته میشود؟ فراستی توضیح داد: «موضوع فقط اراده به شر نیست. وقتی شر میسازی، دوربینت کجاست رضا؟ یعنی الی القاعده من و تو و دیگران، وقتی داریم شر میسازیم، تممان شر است. یک شر عالی در سینما ایران داریم که ان هم «قاتل و وحشی» با بازی هولناک شهرام حقیقتدوست است. در این فیلم به نظرم شرش هم کاریکاتوریزه است. وقتی میگویم فیلمفارسی یعنی همین و مجموعه انتظارات ما تکمیل میشود. شخصیت فیلم همهاش در شیرهکش خانه میان مشروبهای الکلی و تریاک است. مکث دوربین مدام روی روی اعتیاد و مصرف قلیانی که جلو شخصیت است. در همه این موارد، یک دوربین داریم که نقض غرض است. یعنی فیلمساز با دوربینش از اوبژه شهر استفاده میکند. شخصیت پورشیرازی(پدر خانواده) مدام در حال مصرف الکل و کشیدن تریاک است و از طرف دیگر زنبارگی او را نشان میدهد. یک شر به مثابه شر. وقتی ساخته میشود که همآورد داشته باشد اما در عین حال هر چیزی با ضد خودش کامل میشود!» حسن شیرازی؛ پدر زنباره خانواده درستکار این بار در مخالفت با مسعود فراستی گفت: «طی سالها در جاهای مختلف زیر سایه شما قد کشیدیم. ضمن احترام به نظر شما میخواهم با تحلیلی که کردید، مخالفتی کنم. حسن پورشیرازی به نظر شر است و درام فیلم وقتی شروع میشود که آن زن پایش وارد خانهشان میشود و جنگ و جرقه اصلی را بین این ۳ نفر میزند. اینجا تازه رسدیم به جاهایی که فیلم میخواهد درامهای خودش را باز کند. جایی که در شیرهکش خانه هست یا زنبارگی آن مرد، اشارههای جزئی برای ایجاد پس زمینه از داستان است. پس ما به عنوان تماشاگر باید بدانیم که با چه موجودی طرفیم. تا به خانه میآید که به هم میپیچند و زد و خورد کلامی دارند. آنجا اتفاقی میافتاد. کسی که شر مطلق است و خودش را خیلی همه چیز تمام میداند و شاخص همه چیز، در عین حال قلندر است و به احترامش برمیخیزند و آدم قاهری در محیط خودش است، حال که میخواهد تصمیم بگیرد، آدم درستی است! حامد بهداد کنش انسانی ندارد! لحظهای تصمیم میگیرد که آدم درستی شود. در عین حال به پسرانش تشر میزند و میگوید: «یابو برتان ندارد. او یک خانم محترم است. من هم میخواهم زندگی کنم.» اینجا لحظهای است که از یک کانون بیبنا و بدون بکگراند میخواهد به کانون خانواده تبدیل شود. به خانواده تمکین میکند، میخواهد به سمتش برود اما نسبت به خانواده قبلیاش هم قدری بی اعتناست. تمام تضا...
« بازگشت به لیست اخبار