«نبردی پس از نبرد دیگر»؛ شبح فاشیسم در دل آمریکا/ عصر تاریک ترامپ به فیلم «توماس اندرسن» نیاز دارد

«نبردی پس از نبرد دیگر»؛ شبح فاشیسم در دل آمریکا/ عصر تاریک ترامپ به فیلم «توماس اندرسن» نیاز دارد

1404/09/27 - 10:34 241 بازدید
فیلم «نبردی پس از نبرد دیگر» به کارگردانی پل توماس اندرسن، خارج از چارچوب سیاسی رسمی فرصتی فراهم آورده تا بخشی از خشم عمومی نسبت به فاشیست‌ها در کاخ سفید، وزارت امنیت داخلی و پنتاگون را ابراز کند.
فیلم «نبردی پس از نبرد دیگر» به کارگردانی پل توماس اندرسن، خارج از چارچوب سیاسی رسمی فرصتی فراهم آورده تا بخشی از خشم عمومی نسبت به فاشیست‌ها در کاخ سفید، وزارت امنیت داخلی و پنتاگون را ابراز کند. سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «نبردی پس از نبرد دیگر» به کارگردانی پل توماس اندرسن، درامی سیاسی است که در بستر شرایط معاصر آمریکا روایت می‌شود. در تکان‌دهنده‌ترین و تأثیرگذارترین صحنه‌هایش، اندرسن و همکارانش با دقتی کم‌نظیر، میل به حکومت پلیسی و فضای سرکوبگرانه‌ای را به تصویر می‌کشند که امروز در جریان است. خشونت و شخصیت‌های فاشیستیِ هیستری ضد مهاجرت فیلم، در سکانس‌های حملات ماموران اداره مهاجرت (ICE)، لحظات تأمل‌برانگیزی را خلق می‌کند که استعاره‌ای بصری از تصمیمات دوران ترامپ است. بیشتر بخوانید: فیلمی سینمایی خارج از چارچوب سیاسی رسمی فرصتی فراهم آورده تا بخشی از خشم عمومی نسبت به فاشیست‌ها در کاخ سفید، وزارت امنیت داخلی و پنتاگون را ابراز کند. فیلم «نبردی پس از نبرد دیگر» در بسیاری از رسانه‌های از جمله نیویورک تایمز، به‌عنوان یک شاهکار تبلیغ می‌شود. فیلمبرداری این اثر در سال ۲۰۲۴ انجام شده و کلیت فیلم بر تداوم سیاست‌های واپس‌گرایانه‌ی دولت‌های اوباما، ترامپ و بایدن و بر فاجعه‌ی کنونی تأکید می‌کند. با اینکه فیلم، عناصر توسعه‌نیافته، ضعف‌های فراوان و عناصر نمایشی گیج‌کننده‌ای دارد، اما اندرسن شایسته‌ی تحسین است؛ پیش از هر چیز، برای ساخت فیلمی شوکه‌کننده و جسورانه. این اثر به‌طور آزادانه از رمان «وینلند» (۱۹۹۰) نوشته‌ی توماس پینچن الهام گرفته است. روایت فیلم از شانزده سال قبل آغاز می‌شود. «پَت کال‌هون» (لئوناردو دی‌کاپریو) و «پرفیدیا بورلی‌هیلز» (تیانا تیلور) اعضای گروه تروریستی چپ‌گرای «فرنچ ۷۵» هستند، گروهی که مهاجران بازداشت‌شده را آزاد می‌کردند و دست به اقداماتی چون بمب‌گذاری می‌زدند. «پرفیدیا» توجه سرهنگ سخت‌گیر ارتش، استیون لاک‌جا (شان پن) را جلب می‌کند، کسی که به این مبارز سیاه‌پوست علاقه‌مند شده است. بیشتر بخوانید: پس از دستگیری «پرفیدیا» در جریان تلاش برای سرقت بانک، او به عنوان خبرچین با «لاک‌جا» همکاری می‌کند و پس از تولد دخترش او از برنامه‌ حفاظت شاهدان فرار می‌کند و پَت را با نام جدید «باب فرگوسن» (لئوناردو دی‌کپریو) رها می‌کند و به مکان‌ نامعلومی می‌گریزد. این داستان علمی‌تخیلی یا دیستوپیایی نیست؛ مشابه این وقایع در فیلم هم‌اکنون در آمریکا در شهرهایی مانند شیکاگو، لس‌آنجلس و ده‌ها مکان دیگر سازمان‌دهی‌شده توسط دولت فاشیستی ترامپ و بدون هیچ مخالفتی از سوی حزب دموکرات رخ می‌دهد. در زمان حال، شانزده سال بعد، «باب» که هنوز از دست مقامات مخفی شده و غرق در مواد و مشروبات است، همراه با دخترش ویلا (چِیس اینفینیتی) در «ردوود فارست» زندگی می‌کند. باب حتی داشتن گوشی موبایل را برای ویلا ممنوع کرده و او تنها دختر دبیرستانی در آمریکا است که موبایل ندارد. «لاک‌جا» و یگان نظامی متعصبش به دنبال باب، ویلا و سایر بازماندگان گروه زیرزمینی انقلابی هستند و کاملاً مشخص است که دلایل سرهنگ کاملاً شخصی است و اصلاً سیاسی نیست. او خود را برای عضویت در یک محفل نخبهٔ برتری‌طلب سفیدپوست، یعنی «باشگاه ماجراجویان کریسمس» آماده می‌کند و باید مشخص شود که آیا ویلا دختر بیولوژیکی اوست یا خیر؛ و در صورت مثبت بودن، باید او را حذف کنند. اعضای باشگاه به‌طور نگران‌کننده‌ای از گزارشی تأییدنشده مبنی بر این‌که سرهنگ استیون «جی. لاک‌جا» پدر دختری رنگین‌پوست است، مطلع شده‌اند. نیروهای لاک‌جا به دنبال باب و دخترش هستند، اما او با کمک «سرجیو سنت کارلوس» (بنیسیو دل تورو)، مربی هنرهای رزمی و مدیر یک مسیر زیرزمینی برای مهاجران غیرقانونی، فرار می‌کند. در همین حال، ویلا توسط یکی از هم‌رزمان قدیمی پرفیدیا و باب، «دیاندرا» (رجینا هال)، از یک محفل دبیرستانی به صومعه‌ای در تپه‌هایی دورافتاده منتقل می‌گردد که میزبان مجموعه‌ای غیرمعمول از خواهران مذهبی است. در آن‌جا، او از خیانت مادرش آگاه می‌شود، چیزی که باب پیش‌تر از او پنهان کرده بود. «لاک‌جا» موفق می‌شود ویلا را ربوده و مجبور به انجام آزمایش DNA کند. تعقیب و گریز در تپه‌ها آغاز می‌شود. ویلا توسط یکی از اعضای قاتل باشگاه ماجراجویان کریسمس، «تیم اسمیت» (جان هوگناکر)، تعقیب می‌شود و... صحنه‌هایی در فیلم که گروه‌های مسلح نظامی یا شبه‌نظامی به خانه‌ها و مغازه‌ها یورش می‌برند، افراد را می‌ربایند، بازداشت و بازجویی می‌کنند، واقعی به نظر می‌رسند. این داستان علمی‌تخیلی یا دیستوپیایی نیست؛ مشابه این وقایع هم‌اکنون در آمریکا، در شهرهایی مانند شیکاگو، لس‌آنجلس و ده‌ها مکان دیگر، سازمان‌دهی شده توسط دولت فاشیستی ترامپ و بدون هیچ مخالفتی از سوی حزب دموکرات رخ می‌دهد. در ارتش و میان اعضای طبقه‌ی حاکم با نژادپرستی ضد مهاجرت مواجه می‌شویم. لاک‌جا به نیروهایش اطلاع می‌دهد که شهر خیالی شمال کالیفرنیا که باب و ویلا در آن مخفی شده‌اند، «شهری امن پر از هزاران آدم رنگین‌پوست و بدبو» است. در گردهمایی مخفی در هتلی اختصاصی، یکی از اعضای خودسر باشگاه ماجراجویان، ویرجیل ثراک‌مورتون (تونی گلدوین)، به لاک‌جا می‌گوید و لاک‌جا جز تأیید حرفش کاری نمی‌تواند بکند: «هر روز و هر روز، این یک نبرد تن‌به‌تن است، در برابر گسترش مهاجرت کنترل‌نشده، این‌طوری نیست؟ اگر می‌خواهی سیاره را نجات دهی، از مهاجرت شروع می‌کنی.» ثراک‌مورتون ادامه می‌دهد: حالا، هدف ما و هدف شما یکی است، یافتن دیوانگان خطرناک، نفرت‌پراکنان و زباله‌های ولگرد و متوقف کردن آن‌ها. ما به خودمان گزارش می‌دهیم با آزادی خلاقیت… و از لایه‌های بوروکراسی عبور می‌کنیم. ما بر اساس قاعده‌ طلایی زندگی می‌کنیم… در شبکه‌ای از مردان و زنان هم‌فکر… متعهد به ساختن جهانی امن و پاک. فیلم با تأثیرگذاری، به‌روشنی طرفدار مهاجران مورد آزار است و دیدگاه مثبتی نسبت به حامیان مهاجران در فیلم دیده می‌شود. فیلم شایسته‌ تحسین است که همراه با بازماندگان گروه «فرنچ ۷۵» همدلی می‌کند. فیلم در مورد اقدامات گذشته‌ آن‌ها موعظه نمی‌کند، حتی زمانی که غالب صحنه‌ها به ظلم و سرکوب بی‌رحمانه‌ی دولت و ارتش اختصاص یافته است. واکنش منتقدان به فیلم عموماً دوستانه و حتی مشتاقانه بوده و نسبت به آن ابراز خرسندی کرده‌اند. به‌عنوان مثال، منتقد هالیوود ریپورتر می‌نویسد: ترامپ و باند فاشیست او علناً در تلاش برای کودتای نظامی-پلیسی هستند و هیچ «دموکرات برجسته‌ای» برای مقابله با اقدامات ترامپ در طول این سال‌ها فراخوانی نداده‌ است. در واقع دموکرات‌ها با ادعای مخالفت با سیاست‌های رسمی ترامپ، با بی‌عملی، دیکتاتوری ترامپ را تسهیل می‌کنند، رسانه‌های اصلی نیز به همان اندازه سکوت اختیار کرده یا آشکارا با او همراهی می‌کنند. پسامد دیکتاتوری عصر ترامپ در ماجرای جیمی کیمل خودنمایی کرد. «قطعاً دیدن یک اثر بزرگ مثل این که انگیزه‌های پست کسانی را بررسی می‌کند که در حال اعزام گارد ملی به شهرهای بزرگ و تقویت ماموران برای گسترش پروژه‌ی ظالمانه‌ی خود هستند، نوعی شوک تازه و خوشایند است. » میشل گلدبرگ در نیویورک تایمز نیز می‌گوید: «نبردی پس از نبرد دیگر» در آمریکایی ساخته شد که قبل از بازگشت دونالد ترامپ وجود داشت. هنگام تماشای آن، مدام از خودم می‌پرسیدم آیا چنین فیلم صریحاً ضدفاشیستی امروز در هالیوود قابل تولید است یا خیر. » منتقد با سابقه اوون گلیبرمن در واریتی عنوان نقد خود را چنین انتخاب می‌کند: «‘نبردی پس از نبرد دیگر’، با چشم‌انداز هیجانی‌اش از استبداد، از آن فیلم‌های نادری است که می‌تواند محور گفت‌وگوی فرهنگی قرار گیرد. » او در ادامه می‌افزاید: «این یک فیلم هیجان‌انگیز سیاسی کاملاً غیرقابل پیش‌بینی و سرشار از کمدی ناب است که در سطحی خاص، شما را وادار می‌کند تا با سرنوشت این کشور لعنتی روبه‌رو شوید. شما را به پرسش وامی‌دارد: چه بر سر آمریکا آمده است؟ همه‌ی این‌ها به کجا می‌رود؟ مروری بر نقدهای دیگر، نیز مملو از نظرهایی مشابه است، فیلم اندرسن در اغلب نوشته‌ها «روشن‌بین و اضطراری» توصیف شده است. داستان دو نسل از انقلابی‌ها که دفاعی ناامیدانه در برابر نیروهای سرکوبگر و فاسد انجام می‌دهند و انقلابیون همچنین آماده‌اند که درمقابل استبدادی که زاییده عصر تاریک ترامپ است، بایستند. این همان فیلمی است که آمریکای فعلی به‌شدت به آن نیاز دارد. ترامپ و باند فاشیست او علناً در تلاش برای کودتای نظامی-پلیسی هستند و هیچ «دموکرات برجسته‌ای» برای مقابله با اقدامات ترامپ در طول این سال‌ها فراخوانی نداده است. در واقع، دموکرات‌ها با ادعای مخالفت با سیاست‌های رسمی ترامپ، با بی‌عملی، دیکتاتوری او را تسهیل می‌کنند. رسانه‌های اصلی نیز به همان اندازه سکوت اختیار کرده یا آشکارا با او همراهی می‌کنند. پسامد دیکتاتوری عصر ترامپ در ماجرای جیمی کیمل خودنمایی کرد. حالا فیلمی سینمایی خارج از چارچوب سیاسی رسمی، فرصتی فراهم آورده تا بخشی از خشم عمومی نسبت به فاشیست‌ها در کاخ سفید، وزارت امنیت داخلی و پنتاگون ابراز شود. فیلم «نبردی پس از نبرد دیگر» در بسیاری از رسانه‌ها، از جمله نیویورک‌تایمز، به‌عنوان یک شاهکار تبلیغ می‌شود. یکی از سویه‌های رسانه‌های دست‌راستی، محافظه‌کار و جمهوری‌خواه نسبت به فیلم، نگرش چپ‌گرایانه‌ای است که به آن نسبت می‌دهند. این انتقاد بیشتر متوجه فعالیت‌های گروه «فرنچ ۷۵» در فیلم است. بسیاری از رسانه‌های نزدیک به محافظه‌کاران، شیوه‌ی مبارزه‌ی این گروه را چپ‌گرایانه توصیف کرده‌اند و البته انگیزه‌ها و تأثیرات مختلفی در این تحلیل مؤثر است. این سابقه به نگاه نقادانه‌ی کارگردان در فیلم «خون به پا خواهد شد» بازمی‌گردد. به قول یکی از منتقدان غربی موافق فیلم، «خون به پا خواهد شد» ادامه‌ی نگرش سوسیالیستی آپتون سینکلر در رمان «نفت» است و مقاله‌ی مذکور، منتقد دیدگاه‌های سرمایه‌سالارانه در غرب است. محور اصلی کتاب «نفت» به روایت ای.وی.کلاب (AV Club)، فساد سرمایه‌داری و مبارزه‌ی کارگران برای حقوقشان به سبک فیلم‌های اندرسن است. رمان «نفت» سینکلر نمایانگر تعارض طبقاتی در آمریکاست، در حالی که «دنیل پلین‌ویو» (دنیل دی‌لوئیس) خودخواه در «خون به پا خواهد شد»، نوعی انحراف ضداجتماعی علیه پیوندهای سرمایه‌داری است. فیلم «نبردی پس از نبرد دیگر» که در باکس آفیس موفقیتی کسب کرد و به‌اندازه‌ای تأثیرگذار بود که منتقدان راست‌گرا را خشمگین کرد است. یکی از این منتقدان، در ستون «دیدگاه راست درباره سرگرمی»، از این موضوع انتقاد می‌کند که فیلم ظاهراً "خشونت" را به نام "عدالت اجتماعی" تمجید می‌کند و به‌طور مشخص قوانین مهاجرتی را به چالش می‌کشد. گروه رادیکال مورد نظر ساختمان‌ها را منفجر می‌کند، نگهبانان امنیتی را می‌کشد و از آغاز ...
« بازگشت به لیست اخبار