نویسنده آمریکایی: انقلابیون آمریکایی نشان داده‌اند چرا «آمریکا شیطان بزرگ است»/ اسرائیل سال ۲۰۲۸ نابود خواهد شد

نویسنده آمریکایی: انقلابیون آمریکایی نشان داده‌اند چرا «آمریکا شیطان بزرگ است»/ اسرائیل سال ۲۰۲۸ نابود خواهد شد

1404/09/01 - 12:14 721 بازدید
ای. مایکل جونز می‌گوید تاریخ جمهوری‌های قبلی آمریکا نشان می‌دهد امپراتوری کنونی ایالات متحده، و به همراه آن روایت اساسی‌اش که موجودیت اسرائیل است، به‌زودی به پایان خواهد رسید.
ای. مایکل جونز می‌گوید تاریخ جمهوری‌های قبلی آمریکا نشان می‌دهد امپراتوری کنونی ایالات متحده، و به همراه آن روایت اساسی‌اش که موجودیت اسرائیل است، به‌زودی به پایان خواهد رسید. - سومین همایش بین‌المللی «افول آمریکا» با عنوان «دوران جدید عالم»، روز سه‌شنبه، ۶ آبان ۱۴۰۴، به همت دبیرخانه‌ی مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشگاه جامع امام حسین علیه‌السلام، با مشارکت دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی داخلی و بین‌المللی، و با حضور پژوهشگران و اساتید داخلی و همچنین سخنرانی ویدیویی کارشناسان و کنشگران بین‌المللی در محل سفارت سابق ایالات متحده برگزار شد. مشرق قصد دارد سخنرانی‌هایی را که شرکت‌کنندگان بین‌المللی به صورت ویدیویی برای این گردهمایی ارسال کرده بودند، همراه با زیرنویس فارسی و متن کامل سخنرانی خدمت مخاطبان محترم ارائه دهد. در ادامه، ویدیو و متن کامل سخنرانی «ای. مایکل جونز» نویسنده و دین‌پژوه آمریکایی، و ناشر و سردبیر مجله‌ی «جنگ‌های فرهنگی»، آمده است. پوستر همایش «افول آمریکا: دوران جدید عالم» ◄ سخنرانی «ای. مایکل جونز» نویسنده و دین‌پژوه آمریکایی، و ناشر و سردبیر مجله‌ی «جنگ‌های فرهنگی»، در کنفرانس «افول آمریکا: دوران جدید عالم» ای. مایکل جونز چنان‌که «استراوس» و «هاو» اشاره می‌کنند، تاریخ بشر را می‌توان به مقاطعی تقسیم کرد که هر کدام ۸۰ سال طول می‌کشد. طبق این نظریه، تاریخ آمریکا به سه جمهوری تقسیم می‌شود. اولین جمهوری آمریکا، سال ۱۷۸۱ با انتشار قانون اساسی ایالات متحده آغاز شد. آن جمهوری، ۸۰ سال بعد، با آغاز جنگ داخلی به پایان رسید. جمهوری دوم، سال ۱۸۶۵ با پایان جنگ داخلی، آغاز شد. در این مقطع، ایالت‌ها موجودیت مستقل خود را از دست دادند و صرفاً به شکل دپارتمان‌های دولت فدرال باقی ماندند. برده‌داری مهم‌ترین نهادی بود که با زوال جمهوری اول از بین رفت. جمهوری دوم زمانی به پایان رسید که آمریکا پیروزمندانه از جنگ جهانی دوم بیرون آمد. جمهوری سوم، امپراتوریِ آمریکا را پایه‌گذاری کرد. افسانه‌ی زیربنایی این امپراتوری روایت هولوکاست بود که اکنون به آمریکا امکان می‌داد تا در امور داخلی هر کشوری در جهان مداخله کند؛ زیرا داشت «آزادی را برای ستم‌دیدگان» به ارمغان می‌آورد. سال ‏‏۱۹۵۳، اندکی پس از شکل‌گیری این امپراتوری، سی‌آی‌ای دولت مصدق را در ایران سرنگون کرد و با استفاده از تاکتیک‌های جنگ روانی مخفیانه، شاه را به عنوان رهبر جدید این کشور منصوب کرد؛ تاکتیک‌هایی که طی ۷۰ سال بعد نیز آن‌ها را تکرار کرد. اوج این تاکتیک‌ها در انقلاب رنگی «میدان» در اوکراین بود که نتوانست به اهدافش دست پیدا کند و نقطه‌ی پایان گسترش [امپراتوری] آمریکا تحت جمهوری سوم را رقم زد. اکنون ۸۰ سال از تشکیل امپراتوری آمریکا می‌گذرد و جمهوری سوم در حال پایان یافتن است. این به معنای پایان افسانه‌ی بنیادین آن، یعنی هولوکاست، است؛ و پایان آن افسانه به معنای پایان نهایی قدرت یهود و کشور اسرائیل است که سه سال دیگر ۸۰ ساله می‌شود. ایهود باراک، نخست‌وزیر سابق [اسرائیل]، ادعا کرده که هیچ پادشاهی یهودی‌ای بیش از ۸۰ سال دوام نیاورده. مهاجرت کنونی یهودی‌ها به قبرس نشانه‌ی این است که سایر اسرائیلی‌ها نیز همین دیدگاه را دارند. اسرائیلی‌ها آن‌جا به طور گسترده دارند ملک می‌خرند، چون فروپاشی دولت اسرائیل را پیش‌بینی می‌کنند. بعد از حکم دیوان عالی در پرونده‌ی «دابز [مقابل سازمان بهداشت زنان جکسون] اصطلاح «اخلاقیات یهودی-مسیحی» معنای خود را از دست داد. این حکم، حکم «رُو مقابل وِید» را الغا کرد؛ و ۴۰۰ سازمان یهودی اعلام کردند سقط‌جنین یک «ارزش بنیادین یهودی» است. این به معنای پایان محافظه‌کاری نیز بود؛ جنبش سیاسی پساجنگی که با انتشار کتاب «خدا و بشر در یِیل» اثر «ویلیام اف. باکلی» و کتاب «ذهن محافظه‌کار» نوشته‌ی «راسل کرک» آغاز شده بود. محافظه‌کاری دیگر موجودیت نداشت. این جنبش نتوانست از سقوط کمونیسم جان سالم به در ببرد و به دو شاخه تقسیم شد: «نومحافظه‌کاری» که یک جنبش یهودی بود، و «پِیلیومحافظه‌کاری» [دیرینه‌محافظه‌کاری] که واکنش غرب میانه به سلطه‌ی یهودیان بر محافظه‌کاری بود و اساس‌نامه‌اش توسط «تام فلمینگ» و «پال گاتفرید» در مجله‌ی «کرانیکلز» تدوین شد. در همین‌باره بخوانید: ›› تود، با وجود تمام تیزبینی‌اش در زمینه‌های دیگر، متوجه نشد که قانون نانوشته‌ی پروتستانتیسم، شیطان‌پرستی است. این ادعای آیت‌الله خمینی که «آمریکا شیطان بزرگ است» عملاً توسط تک‌تک انقلابی‌های بزرگ آمریکایی اثبات می‌شود؛ از «تام پین» گرفته تا «مالکوم ایکس». تود می‌گوید فروپاشی کنونی ‏امپراتوری آمریکا ناشی از ناپدید شدن پروتستانتیسم است، که او آن را قانون نانوشته‌ی این امپراتوری توصیف می‌کند. دلیل شکست کنونی آمریکا در اوکراین، ناپدید شدن کامل بنیان مسیحی فرهنگ آن است؛ «پدیده‌ی تاریخی خطیری که دقیقاً پودر شدن [و فروپاشی] طبقات حاکم آمریکا را توضیح می‌دهد.» پروتستانتیسم که «تا حد زیادی، [نقطه‌ی قوت] قدرت اقتصادی غرب بود، مرده است.» آمریکا و انگلستان دچار «یک لغزش مرکزگریز خودشیفته، و سپس نیهیلیستی» شده‌اند، که هم امپراتوری کنونی و هم سلفِ آن را به «دولتِ صفر» رسانده؛ که طبق تعریف تود، ‏دولت-ملتی است که «دیگر بر اساس ارزش‌های اصیلش ساختاردهی نشده»، زیرا اخلاق کاری پروتستانی و احساس مسئولیتی که قبلاً جمعیت آن را به حرکت درمی‌آورد، ناپدید شده‌اند. آن‌چه تود به‌وضوح در فهرست انقلاب‌های بنیادین تشکیل‌دهنده‌ی امپراتوری آنگلو-آمریکایی از قلم می‌اندازد، دهه‌ی انقلابی ۱۶۴۰ در انگلستان است که ۴۰ سال پیش از «انقلاب شکوهمند» بود. تود، به هر دلیل، نمونه‌ی بارز روح انقلابی در انگلستان و نیوانگلند، یعنی پیوریتن‌ها، را نادیده می‌گیرد، در حالی که پیوریتن‌ها اهمیت دوگانه‌ای دارند: نه‌تنها به خاطر ارتباط علنی و واضح‌شان با روح انقلابی یهودی، بلکه به این دلیل که یکی از مشهورترین پیوریتن‌ها، جان میلتون بود؛ نویسنده‌ی حماسه‌ی پروتستانی «بهشت ‏گمشده» که شیطان را به عنوان قدیس حامی پروتستانتیسم به تصویر می‌کشد. هم «ویلیام بلیک» و هم «پرسی بیش شلی» معتقد بودند قهرمان «بهشت گمشده» شیطان است. وقتی شلی می‌خواهد آتش شورش را در ایرلند شعله‌ور کند، تشویقی بهتر از شعار شیطان برای بیدار کردن شیاطین در جهنم پیدا نمی‌کند: «بیدار شوید، برخیزید، وگرنه تا ابد مغضوب خواهید بود.» تود تلویحاً نشان می‌دهد که شیطان‌پرستی قانون نانوشته‌ی دولت صفر است. به ادعای او، یک «آیین شیطان‌پرستانه» («نوعی آیین اقتصادی-فلسفی-شیطان‌پرستی») نقطه‌ی گذار از عصر «نخبگان واسپ» [«پروتستان سفیدپوست انگلوساکسون»] و لحظه‌ی جانشینی آن با کنیسه‌ی شیطان به عنوان طبقه‌ی حاکم جدید آمریکا بوده. دسته‌بندی‌های سطحی‌ای که تود از ماکس وبر وام گرفته، او را کور کرده‌اند. نمی‌بیند که نه‌تنها قانون نانوشته‌ی پروتستانتیسم، شیطان‌پرستی است، بلکه، مهم‌تر از آن، آمریکا زمانی شیطان بزرگ شد که یهودیان کنترل فرهنگش را در دست گرفتند. تود که خودش یهودی است، اصرار دارد «کلید قطعی روشنگر» برای درک «آشفتگی کنونی جهان»، ناپدید شدن پروتستانتیسم است، بدون این‌که به ما بگوید چه کسی، به عنوان طبقه‌ی حاکم جدید آمریکا، جانشین واسپ‌ها (پروتستان‌های سفیدپوست انگلوساکسون) شد. تود ادعا می‌کند «انقراض دینی» منجر به «ناپدید شدن اخلاق اجتماعی و احساس جمعی؛ و جایگزینی آن با یک فرآیند گسترش جغرافیایی مرکزگریز و تجزیه‌ی قلب اصلی سیستم» شده، انگار که این، یک عمل غیرشخصی توسط طبیعت و بدون حضور بازیگران انسانی در رأس آن بوده. از زمانی که شیطان سخنرانی معروفش را در ابتدای «بهشت گمشده» ایراد کرد، شیطان‌پرستی مسیر حرکت امپراتوری آنگلو-آمریکایی بوده. شیطان‌پرستی قهرمانانه‌ی میلتون ابتدا در آغاز این سخنرانی، آشکار می‌شود؛ وقتی شیطان، که از بهشت رانده شده، در دریای آتش بیدار می‌شود؛ جایی که اکنون نه‌تنها خانه‌ی ابدی او، بلکه ‏قلمروی پادشاهی او نیز هست. شیطان با خداحافظی از بهشت آغاز می‌کند، اما به‌سرعت به اصل مطلب می‌پردازد: بدرود ‌ای مزارع شاد [بهشت] که خوشی تا ابد در آن‌ها هست درود باد به وحشت، درود به جهان دوزخی؛ و تو قعر جهنم بپذیر مالک جدیدت را؛ که می‌آورد به همراهش ذهنی را که مکان و زمان دگرگون نمی‌کنند ذهن، خودش مکان است، و در خود می‌تواند از جهنم، بهشت بسازد؛ و از بهشت، جهنم چه اهمیتی دارد کجا، اگر من همان باشم؟ و من آنم که نیستم کم‌تر از کسی [خدایی] که صاعقه[ی قدرت محض] او را بزرگ‌تر [و برتر] کرده حداقل در این‌جا ما آزاد خواهیم بود قادر مطلق این‌جا را با چشم‌داشت نساخته و ما را از این‌جا بیرون نخواهد راند این‌جا می‌توانیم با امنیت حکومت کنیم و به نظر من حکومت ارزش جاه‌طلبی را دارد، حتی در جهنم حکومت در جهنم بهتر است از خدمت در بهشت پیوریتن‌ها هم وقتی به آمریکا رسیدند، گفتند «حداقل این‌جا می‌توانیم با امنیت حکومت کنیم.» سال ۱۶۶۰، پس از مرگ «الیور کرامول» دیکتاتور پیوریتن، موجی از انزجار نسبت به افراط‌گراییِ پیوریتنیسم، انگلستان را فرا گرفت، که بارزترین نمود آن، اوباشی بودند که جسد کرامول را از خاک بیرون کشیدند و به دار آویختند. در این اقدام حرمت‌شکنانه، سرِ کرامول از تنش جدا شد و محل آن تا به امروز نامعلوم است. اما روح انقلابی او، زمانی که سرش هنوز روی شانه‌هایش بود، از انگلستان رخت بربست و از فراز اقیانوس اطلس به ماساچوست رسید، جایی که یک قرن بعد، به نیروی محرکه‌ی انقلاب آمریکا ‏تبدیل شد. طی قرن هجدهم، سخنرانی شیطان به یک مانیفست انقلابی تبدیل شد که موجب تسریع «انقلاب‌ها در آمریکا و فرانسه» و مستعمرات فرانسه، مانند هائیتی، شد. هر کس کوچک‌ترین آشنایی‌ای با زندگی جان میلتون داشته باشد، متوجه می‌شود که این پیرنگ، یادآور جنگ داخلی انقلابی دهه‌ی ۱۶۴۰ است که تخت پادشاهی انگلستان را به لرزه درآورد و موفق به سرنگونی آن شد. اولین خوانندگان «بهشت گمشده» متوجه شدند که شیاطین به طرز عجیبی در آن برجسته هستند. سال ‏‏۱۶۷۰، یک کشیش انگلیکان، به نام «جان بیل» گفت این کتاب حاوی «کفرگویی‌های طولانی شیاطین» است. بیل، که مخالف این کتاب بود، این مسئله را به رادیکالیسم خود میلتون نسبت داد، زیرا زمانی که شیطان صحبت می‌کند، آن‌چه از دهانش خارج می‌شود مشابه استدلال‌هایی است که میلتون در دوران خدمتش به عنوان مبلغ جمهوری انگلستان بیان می‌کرد. این مسئله، به طریق اولی، درباره‌ی مستعمرات انگلیس در آمریکا صادق بود، زیرا خود انقلابیون داشتند «این کتاب را [از رو] می‌خواندند.» یکی از این انقلابیون، «توماس جفرسون» بود که ‏بخش‌هایی از کتاب میلتون را در دفتر یادداشت یا خاطراتش رونویسی کرده بود. به گفته‌ی رید، این بخش‌ها نمایانگر علاقه‌ای چشم‌گیر به شیطان است. از ۲۹ بخشی که از «به...
« بازگشت به لیست اخبار