پارادوکس خلع سلاح غربی! /چگونه با شعارهای بشردوستانه می‌خواهند مردم مقاومت را تسلیم کنند؟

پارادوکس خلع سلاح غربی! /چگونه با شعارهای بشردوستانه می‌خواهند مردم مقاومت را تسلیم کنند؟

1404/08/05 - 02:15 156 بازدید
 هفته جهانی خلع سلاح، هر سال از دوم تا هشتم آبان در جهان گرامی داشته می‌شود؛ شعاری زیبا بر پیشانی نظمی جهانی که خود بر دوش زرادخانه‌ها ایستاده است. خلع سلاح، اما در واقعیت، به ابزاری در خدمت قدرت‌های بزرگ بدل شده است تا دیگران را در چهارچوب نظم مطلوب خود نگاه دارند.
 هفته جهانی خلع سلاح، هر سال از دوم تا هشتم آبان در جهان گرامی داشته می‌شود؛ شعاری زیبا بر پیشانی نظمی جهانی که خود بر دوش زرادخانه‌ها ایستاده است. خلع سلاح، اما در واقعیت، به ابزاری در خدمت قدرت‌های بزرگ بدل شده است تا دیگران را در چهارچوب نظم مطلوب خود نگاه دارند. به گزارش ، هفته جهانی خلع سلاح، هر سال از دوم تا هشتم آبان (۲۴ تا ۳۰ اکتبر) در جهان گرامی داشته می‌شود؛ شعاری زیبا بر پیشانی نظمی جهانی که خود بر دوش زرادخانه‌ها ایستاده است. از نخستین اجلاس فوق‌العاده مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۷۸ تا امروز، هزاران سند درباره خلع سلاح نوشته شده، اما در همین فاصله، هزاران میلیارد دلار سلاح ساخته و فروخته شده است. گویی جهان مدرن در عین سخن گفتن از صلح، تنها با صدا و قدرت اسلحه احساس امنیت می‌کند. خلع سلاح، در معنا، دعوتی است به رهایی بشر از زنجیر ترس متقابل؛ اما در واقعیت، به ابزاری در خدمت قدرت‌های بزرگ بدل شده است تا دیگران را در چهارچوب نظم مطلوب خود نگاه دارند. به تعبیر کانت، صلح پایدار تنها زمانی ممکن است که عقل عملی جایگزین اراده سلطه شود، اما عقل جهان امروز همچنان در خدمت بازار و ماشین جنگ است. در جهانی که فلسفه به خطابه‌ای تشریفاتی فروکاسته و اخلاق در برابر سود تسلیم شده، خلع سلاح نیز از معنا تهی شده و بدل به نمایش مضاعف ریاکاری سیاسی شده است. این ارقام نه صرفاً آماری اقتصادی، بلکه سندی فلسفی‌اند بر بحران معنا در تمدن مدرن. در جهانی که ارزش نهایی در «قدرت» و «بازار» خلاصه می‌شود، صلح نیز به کالایی تبدیل شده که باید از مسیر رقابت نظامی حاصل شود. غرب، در مقام واضع زبان جهانیِ «صلح و امنیت»، خود بزرگ‌ترین تولیدکننده ترس است. او صلح را نه به‌مثابه امتناع از جنگ، بلکه به‌عنوان انحصار مشروع خشونت تعریف کرده است؛ همان منطقی که میشل فوکو از آن به‌عنوان پیوند دیرینه‌ی قدرت و دانش یاد می‌کرد: دانشی که به ظاهر برای نجات بشر سخن می‌گوید، اما در عمل، او را در ساختارهای انضباط و تسلیح نگاه می‌دارد. ایده‌ی خلع سلاح در نگاه نخست، دعوتی اخلاقی است؛ اما در جهان سیاست مدرن، اخلاق اغلب زبانی است برای پنهان کردن واقعیت قدرت. وقتی سازمان ملل از «کاهش تولید سلاح» سخن می‌گوید، پرسش بنیادین این است که کدام قدرت‌ها توان واقعی خلع سلاح را دارند؟ و کدام ملت‌ها از آن خلع می‌شوند؟ غرب، با تکیه بر برتری فناورانه، می‌خواهد دیگران را از سلاح خلع کند تا خود همچنان مسلح بماند. این همان پارادوکسی است که فلسفه‌ی سیاسی مدرن از قرن هفدهم تا امروز نتوانسته از آن بگریزد: صلح به‌عنوان امتیاز قدرت، نه حاصل عدالت. نظم جهانی امروز، برخلاف شعارهایش، بر «اقتصاد ترس» استوار است. صنایع نظامی در ایالات متحده و اروپا نه تنها بخش مهمی از اشتغال و سرمایه را تأمین می‌کنند، بلکه به موتور محرک سیاست خارجی بدل شده‌اند. در چنین نظمی، هر جنگ تازه فرصتی اقتصادی است و هر بحران انسانی، مجالی برای افزایش صادرات تسلیحات. وقتی «امنیت» به بزرگ‌ترین کالای سیاسی تبدیل می‌شود، جهان عملاً از امنیت تهی می‌گردد. فلسفه‌ی خلع سلاح اگر قرار است معنا یابد، باید به نقد این بنیان بپردازد: نقد پیوند میان سود، قدرت و اخلاق. تا زمانی که بازار و سیاست در هم تنیده‌اند، هیچ اراده‌ی جمعی واقعی برای رهایی از سلاح شکل نخواهد گرفت. به تعبیر هگل، تاریخ آنگاه پیش می‌رود که روح از بیگانگی با خود بازگردد؛ اما روح مدرن هنوز در آینه‌ی فولاد و آتش به خود می‌نگرد. غرب امروز خود را پیام‌آور صلح می‌خواند، اما آنچه صادر می‌کند، جنگ است؛ همان‌گونه که روزی استعمار را با نام تمدن توجیه می‌کرد. خلع سلاح واقعی، نه در جلسات ژنو و نیویورک، بلکه در وجدان انسان مدرن آغاز می‌شود؛ در لحظه‌ای که بشر درک کند صلح نه حاصل توازن ترس، بلکه نتیجه‌ی برابری کرامت‌هاست. در پایان، شاید بتوان گفت هفته جهانی خلع سلاح، بیش از آنکه یادآور امید باشد، آینه‌ای است برای دیدن تضادهای جهان ما؛ جهانی که در آن سلاح‌ها هر روز کامل‌تر می‌شوند و انسان‌ها هر روز ناقص‌تر. و تا زمانی که تمدن غربی در پی امنیت از راه برتری نظامی است، صلح جهانی همچنان مفهومی انتزاعی باقی خواهد ماند؛ چون در جهانی که از لوله‌ی تفنگ، صلح می‌وزد، هیچ بادی بوی رهایی نمی‌دهد.
« بازگشت به لیست اخبار