
پایان رسمی افسانهی «دست نامرئی» آدام اسمیت در آمریکا/ چگونه «فاشیسم شرکتی» ترامپ از بخش خصوصی بیعت میگیرد
کاخ سفید از طریق کارتهایی به میزان «وفاداری» شرکتها نمره می دهد، نمرهای که مبنای برخورداری یا عدم برخورداری این شرکتها از بودجه فدرال، یارانه دولتی، تحفیف مالیاتی، مجوزهای خاص و...قرار می گیرد.
کاخ سفید از طریق کارتهایی به میزان «وفاداری» شرکتها نمره می دهد، نمرهای که مبنای برخورداری یا عدم برخورداری این شرکتها از بودجه فدرال، یارانه دولتی، تحفیف مالیاتی، مجوزهای خاص و...قرار می گیرد. به گزارش سرویس جهان مشرق، اخیرا پایگاه خبری آمریکایی اکسیوس گزارش داد که کاخ سفید کارتهای نمرهدار را برای سنجش وفاداری ۵۵۳ شرکت به لایحه آشتی "بزرگ و زیبا" رئیس جمهور دونالد ترامپ به کار گرفته است، موضوعی که نشان می دهد رابطهی بین بخش خصوصی و دولت ترامپ، به همان اندازه که ظواهر امر نشان می دهد، رضایتبخش نیست. پایگاه خبری-تحلیلی «New Republic»، در مقالهای به قلم تیموتی نوآه، این مساله را به عنوان یک چرخش بسیار مهم، با تبعات دامنهدار و عمیق بر سیاست و جامعه آمریکا در نظر گرفت. به گزارشنیو ریپابلیک، دولت فدرال امروز بیشتر از سال ۱۹۲۹ الیگارشیک{اشراف-سالار} است، مراقبت های بهداشتی برای فقرا را کنار می گذارد تا بتواند مالیات برای ثروتمندان را کاهش دهد و به سرعت سازمانهای نظارتی را که برای کنترل قدرت شرکت ها ایجاد شدهاند، از بین می برد. مالیات پایینتر و مقرراتزدایی چیزی است که الیگارکها{صاحبان شرکتهای بزرگ که نفوذ سیاسی چشمگیری دارند} بیش از هر چیز دیگری می خواهند، و اطمینان از این که ترامپ این را به آنان ارائه خواهد داد، دلیل این بود که افرادی مانند ایلان ماسک، تیموتی ملون و مریام آدلسون در سال ۲۰۲۴ از ترامپ حمایت کردند. کمالا هریس در کل از ترامپ بیشتر خرج کرد، اما هفت نفر از ده اهداکنندهی برتر کل انتخابات، به ترامپ کمک کردند. با این حال، قیمتی که الیگارکها باید برای همه اینها بپردازند، کم نیست. وابستگی بیمارگون ترامپ به تعرفههای بالا، تهدیدهای بیپایان او برای بیثباتکردن فدرال رزرو، و به طور فزایندهای، خواستههای او از شرکتها برای مطیعبودن، همه بیشتر از آن چیزی بوده که این پلوتوکراتها{سرمایهسالاران فاسد} حاضر به معامله بر سر آن بودند. و حتی در حالی که ترامپ سازمانهای نظارتی را، که عملیات منظم آنها توسط قانون روش اداری ۱۹۴۶ دیکته شده است، از بین می بَرَد، {همزمان} یک رژیم نظارتی جدید، بسیار کمتر پاسخگو، بسیار آشفتهتر را که توسط هوی و هوس های شخص رییسجمهور هدایت می شود، معرفی می کند. همانطور که بیل ساپوریتو، سردبیر سابق مجله فورچون، هفته گذشته در نیویورک تایمز نوشت: " به نظر می رسد که ترامپ در جر واجرکردن مقررات تجاری متعدد، قصد دارد آنها را با ارادهی شخصی خود جایگزین کند. خداحافظ، دولت اداری؛ سلام، شرکتگرایی فاشیستی موسولینی گفتهی مشهوری داشت:" Tutto nello Stato, niente al di fuori dello Stato, nulla contro lo Stato " //«همه چیز در داخل دولت، هیچ چیز خارج از دولت، هیچ چیز علیه دولت). یا شاید باید بگوییم: "همه چیز درون ترامپ، هیچچیز خارج از ترامپ، هیچچیز علیه ترامپ." قطعا این کفش انگ پای ترامپ است؛ بر اساس مقالهای در ماه آوریل به قلم الکساندر استیل، خودشیفتگی بیمارگون ترامپ او را به کپی برابر اصل «ایل دوچه»{لقب بینتو موسولینی، رهبر فاشیست ایتالیا در زمان جنگ دوم جهانی}تبدیل می کند. ساپوریتو در مقاله خود در روزنامه تایمز، به تاسی از گِرگ ایپ نویسنده وال استریت ژورنال، نظریه جدید ترامپ را "سرمایه داری دولتی" نامید، اما این اصطلاحی است که موجب معادلسازی غلط بین آنچه ترامپ انجام می دهد و سیاستهای اقتصادی رئیس جمهور جو بایدن برای ترویج تولید تراشه و انرژی پاک، می شود. چه از «لایحه تراشه و علم» و «لایحه کاهش تورم» دولت بایدن متنفر باشیم و چه عاشق آن، دستکم این قوانین از طریق ساز و کارهای قانون اساسی به دست آمد. ایدههای ترامپ اغلب اینگونه نیستند. من بیشتر به مثالهای دیگری علاقه مند هستم که هم ساپوریتو و هم ایپ ذکر کردهاند: ترامپ ادغام دو شرکت «نیپون» و «یو اس استیل» را تایید کرد، به شرطی که دولت ایالات متحده "سهم طلایی" را حفظ کند که به آن اجازه می دهد تا برخی از اقدامات آینده را که کارگران را تحت تاثیر قرار می دهد، وتو کند. اما من نمیدانم که آیا این اقدام در برابر یک چالش دادگاهی مقاومت خواهد کرد یا نه، و زبان به کاررفته در این توافق که به طور غیرضروری شخصا به اسم از ترامپ یاد می کند، در گوش من به طور نگرانکنندهای طنین «اقتدارگرایی» دارد. موسولینی در ابتدا توسط شخصیت های عمومی در حدّ جرج برنارد شاو و وینستون چرچیل بابت نظمبخشیدن به ساعت حرکت قطارها در ایتالیا{که پیشتر معضلی عظیم در آن کشور بود} مورد ستایش قرار گرفت. اما در مجموع، «شرکتگرایی فاشیستی» عرضهشده توسط موسولینی در درهمشکستن اتحادیههای صنفی و کارگری در ایتالیا، آلمان ، اسپانیا و پرتغال بسیار موفقتر از خلق ثروت عمل کرد. اگر ما باجگیری علنی ترامپ در برابر دانشگاهها{یعنی منوطکردن اختصاص بودجه فدرال به دانشگاهها به اطاعت محض آنان در برابر سیاست دولت} را یک نوع گرمکردن و تمرین برای شرکتگرایی فاشیستی ترامپ در نظر بگیریم، پیامدهای مالی برای دنیای کسب و کار می تواند بسیار وحشتناک باشد. اما اگر تاریخ را مرور کنیم، متاسفانه کسب و کارها با شرکتگرایی فاشیستی مبارزه نمی کنند؛ آنها کورمال کورمال راه را برای تثبیت آن هموار می کنند. این چیزی است که ما تا الان دیدهایم. حتی وقتی ترامپ الیگارکهای آمریکایی را اذیت می کند، آنها باز هم او را «یکی از خودشان» در نظر می گیرند.
« بازگشت به لیست اخبار