
پدر و مادرم، من و برادرم را رها کردند؛ دوست کارگردان مرا به فرزندخواندگی پذیرفت | روایت تلخ زندگی کودک بازیگر
بازیگر کودک تاجیک که در فیلم «ماهی در قلاب» حضور دارد گفت: در زمان فیلمبرداری، امیرجان، یکی از دوستان کارگردان که به ساخت فیلم کمک میکرد، با من دوست شد. او و همسرش تصمیم گرفتند که من را به فرزندخواندگی بپذیرند و اکنون یک سال است که من با خانواده امیرجان زندگی میکنم و او را همچون پدرم میدانم.
بازیگر کودک تاجیک که در فیلم «ماهی در قلاب» حضور دارد گفت: در زمان فیلمبرداری، امیرجان، یکی از دوستان کارگردان که به ساخت فیلم کمک میکرد، با من دوست شد. او و همسرش تصمیم گرفتند که من را به فرزندخواندگی بپذیرند و اکنون یک سال است که من با خانواده امیرجان زندگی میکنم و او را همچون پدرم میدانم. به گزارش ، فیلم سینمایی «ماهی در قلاب» روایت زندگی پسربچهای به نام «دلیر» است که در یک مدرسه شبانهروزی تحصیل و زندگی میکند و در پی رسیدن به آرزویی دیریاب با صمد، راننده مدرسه، همراه میشود. فیلم سفر اودیسهوار دلیر و صمد را که منجر به دگرگونی شخصیت صمد میشود، به تصویر میکشد. عامل این دگرگونی شخصیت کودک فیلم است؛ ازاینرو دلیر با بازی عبدالله عبدالرحیمزاده، بازیگر کودک تاجیک را باید نقش اول این فیلم دانست که بازی بهشدت واقعی و درونیاش، این اثر را در جایگاه اثری مقبول در عرصه فیلمهای کودک و نوجوان قرار داده است. گفتوگو با عبدالله عبدالرحیمزاده، بازیگر کودک فیلم را در ادامه میخوانید. فیلم سینمایی «ماهی در قلاب» درباره زندگی کودکی جسوری است که با اطمینان به دنبال رسیدن به هدفی رؤیایی راهی سفری دشوار میشود. چگونه برای نقش این کودک انتخاب شدید؟ من و برادر کوچکترم در مدرسه شبانهروزی زندگی میکردیم. یک روز عوامل فیلم به مدرسه ما آمدند و از من و تعدادی از بچهها تست بازیگری گرفتند. آن زمان من خیلی متوجه این نبودم که قرار است در چه فیلمی بازی کنم؛ اما بعد که برای بازی دعوت شدم، متوجه شدم که من از بین بیش از ۱۸۰۰ کودک برای این نقش انتخاب شدهام. وقتی داستان فیلم را خواندی، چه حسی داشتی؟ داستان فیلم خیلی به زندگی خودم شبیه بود. شاید هم به همین دلیل بود که برای این نقش انتخاب شدم؛ چون قرار بود زندگی خودم را بازی کنم. درباره پدرو مادرت دوست داری صحبت کنی؟ وقتی پنج سالم بود، پدرم من، برادر و مادرم را رها کرد و رفت و پس از آن هم مادرم ازدواج کرد و ما را به مدرسه شبانهروزی سپرد. برای من این دوری سخت بود؛ اما ما در این مدرسه آموختیم که باید قوی باشیم و آینده خود را بسازیم. ارتباطت با کارگردان چطور بود؟ خیلی خوب بود. ما دو ماه را با هم گذراندیم و محیالدین مظفر به من نحوه صحبت کردن به فارسی و بازی مقابل دوربین را یاد داد. اوایل برایم سخت بود؛ اما خودم دوست داشتم دلیر موفق شود و با هیجان مقابل دوربین میرفتم. یعنی کمکم خودت را در دلیر پیدا کردی؟ من با زندگی دلیر بیگانه نبودم و حتی از او خیلی چیزها آموختم. هر چه جلوتر میرفتیم، حس میکردم باید دلیر موفق شود و از اینکه اینقدر مقابل صمد میایستاد، لذت میبردم. اولین ملاقاتت را با خورشید مصطفیاف بازیگر نقش صمد به یاد داری؟ از همان روزهای ابتدای تمرین، خورشید مصطفیاف هم در کنار ما بود. ما با هم دوست شدیم و تمرینهایمان را با هم شروع کردیم. او خیلی با من مهربان بود و در جاهایی که باید سر من داد میکشید یا به من خشمگین میشد، از من عذرخواهی میکرد. اولین سکانسی را که بازی کردی، یادت هست؟ چون فیلمبرداری براساس قصه پیش میرفت، اولین سکانس همان صحنه بازی من با بچهها در حیاط مدرسه شبانهروزی بود. به نظرت سختترین سکانسی که بازی کردی، کدام بود؟ روزهای سخت زیاد بود. مثلاً وقتی قرار شد من خودم را از ماشین به بیرون پرت کنم، خودم هم میترسیدم و کارگردان میگفت نترس، ما مراقبت هستیم. یا زمانی که باید با صمد دعوا میکردم، از اینکه اینقدر خشمگین میشدم، سختم بود. چقدر سعی کردی بازیات واقعی باشد؟ یک شب باید گریه میکردم؛ اما من اشکم نمیآمد. کارگردان من را به کناری کشید و قصه زندگی خودش را که مانند من در مدرسه شبانهروزی بزرگ شده بود، برایم تعریف کرد و از جای خالی پدرش صحبت کرد. من آن لحظه به یاد زندگی خودم افتادم و دلم برای پدرم تنگ شد و توانستم گریه کنم. آن لحظه من واقعاً برای خودم گریه میکردم و محیالدین بدون اینکه کات بدهد، آن صحنه را ضبط کرد. بازی در کنار سیاره صفراُوا، بازیگر نقش نگاره چطور بود؟ آنها خیلی من را دوست داشتند و من نگاره را مانند مربی خودم میدیدم. رفتار آنها با من از سر محبت بود و مراقب من بودند تا نقشم را بهخوبی بازی کنم. بازی در کنار خورشید مصطفیاف و سیاره صفراوا برایم یک مکتب و درس بزرگ بود. بعد از پایان فیلمبرداری «ماهی در قلاب» به مدرسه شبانه روزی برگشتی؟ در زمان فیلمبرداری، امیرجان، یکی از دوستان محیالدین که به ساخت فیلم کمک میکرد، به من دل بست و من هم با او دوست شدم. او و همسرش تصمیم گرفتند که من را به فرزندخواندگی قبول کنند و اکنون یک سال است که من با خانواده امیرجان زندگی میکنم و او را مانند پدرم میدانم. آنها با من مانند فرزندشان رفتار میکنند. دوست داری در آینده بازیگری را ادامه بدهی؟ بازیگری را دوست دارم؛ چون دیگر از دوربین نمیترسم. اما میخواهم درسم را بخوانم و در آینده انسان شایستهای شوم و در زندگی بدرخشم. به نظرت کودکان از این فیلم خوششان میآید؟ «ماهی در قلاب» قصه محبت آدمها به هم است و اینکه برای رسیدن به هدفت خسته نشوی. امیدوارم فیلم را ببینند و دوستش داشته باشند. شاید دیدن سختیهای زندگی من برایشان تلخ باشد؛ اما شادی آخر فیلم و آشتی من با صمد آنها را خوشحال میکند. فیلم «ماهی در قلاب» در بخش مسابقه بینالملل سیوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، از ۱۲ تا ۱۶ مهر در اصفهان، با هشت فیلم خارجی و سه فیلم بلند ایرانی دیگر رقابت میکند.
« بازگشت به لیست اخبار