کتابخوری راهی برای پذیرش تفاوت‌هاست

کتابخوری راهی برای پذیرش تفاوت‌هاست

1404/06/22 - 17:59 327 بازدید
در حلقه کتاب‌خوانی کارکنان یک شرکت، که بیشتر مخاطبان آن را آقایان تشکیل می‌دادند، مقاومت اولیه در برابر ادبیات داستانی محسوس بود. آنان فکر می‌کردند مطالعه باید صرفاً به حوزه‌های «جدی» باشد.
در حلقه کتاب‌خوانی کارکنان یک شرکت، که بیشتر مخاطبان آن را آقایان تشکیل می‌دادند، مقاومت اولیه در برابر ادبیات داستانی محسوس بود. آنان فکر می‌کردند مطالعه باید صرفاً به حوزه‌های «جدی» باشد. به گزارش مشرق، در جهانی که رسانه‌های دیجیتال و سرگرمی‌های لحظه‌ای بر ذهن‌ها سلطه یافته‌اند، با رضوان خرمیان که با عشق و تعهد، مسیر ترویج کتابخوانی را در میان نسل‌های نو انتخاب کرده است، گفت‌وگو کردیم. روایتی از سفری شگفت‌انگیز که از سال‌ها پیش، با نام «کتابخورها» آغاز شد و با گذر از فراز و نشیب‌ها به پاتوقی فرهنگی بدل گشت. این مسیر، که با حلقه‌های کتابخوانی برای نوجوانان شکل گرفت، نه تنها پیوندی عمیق میان اعضا ایجاد کرد، بلکه با نوآوری‌هایی، چون «کتاب‌بازی»، تعریف تازه‌ای از تعامل با ادبیات به ارمغان آورد. این گفت‌وگو، فراتر از یک روایت ساده، دریچه‌ای به جهانی است که در آن، انتخاب کتاب‌ها با دقت و عشق انجام می‌شود، ترجمه و نشر با ریشه‌هایی از کودکی رشد می‌کند، و پاتوق‌هایی گرم، بی‌نیاز از حمایت رسمی، فرهنگ را زنده نگه می‌دارند. ماجرای کسانی که کتاب را نه صرفاً ابزاری برای مطالعه، بلکه دریچه‌ای به جهان‌های ناشناخته می‌دانند. در میان آثار خانم خرمیان در حوزه تألیف و ترجمه می‌شود از «قصه‌گوی ذاتی»، «من و ماروین گاردنز»، «اتاقی برای تو»، «من می‌توانم»، «صدتایی‌ها»، «چطور شروع می‌شود»، «بهترین دوست من»، «بازی کن و بیاموز»، «مامان بزرگ شگفت‌انگیز من» و «هفته چهل و چند» (مجموعه روایت) نام برد. گفتگویی که در یک عصر نسبتا گرم تابستانی در پاتوق کتابخورها شکل گرفت و برای هماهنگی آن باید از خانم مریم حریمی سپاسگزاری کنیم... صحبت را از همین عنوان «کتابخورها» شروع کنیم... نام «کتاب‌خورها» که برای فعالیت‌هایم انتخاب کردم، پیشینه‌اش برای سال‌ها پیش است. ماجرای آن به دوران برگزاری یک حلقه کتاب‌خوانی برای نوجوانان بازمی‌گردد که اعضای آن، عموماً میان دوازده تا شانزده سال داشتند. اغلبِ این نوجوانان در ابتدای ورود به گروه یازده یا دوازده ساله بودند و طی شش سال، به‌طور مستمر با آنان دیدار و کار کتاب انجام می‌دادم. نشست‌های ما یک‌هفته‌درمیان برگزار می‌شد: در هر نشست یک کتاب معرفی می‌کردم و جلسه بعد با حضور نویسنده، مترجم یا شاعر اثر، آن را بررسی می‌کردیم. در این میان، طرحی با عنوان «کتاب‌بازی» هم به اجرا گذاشتم؛ نامی که در آن روزگار چندان شناخته‌شده نبود و حتی با واکنش‌های تردیدآمیز روبه‌رو شد. در این برنامه، مجموعه‌ای بازی‌های طراحی‌شده اجرا می‌شد که همگی بر محور کتاب و محتوای خوانده‌شده می‌چرخید. شرکت‌کنندگانی که کتاب را عمیق‌تر مطالعه کرده بودند، در این بازی‌ها امتیاز بیشتری می‌گرفتند و برنده می‌شدند. این ایده به‌مرور جای خود را باز کرد و بعدها در نقاط دیگری نیز با الهام از آن برنامه‌هایی برگزار شد. برنامه‌تان تا کی ادامه داشت؟ آخرین دوره برنامه‌های ما در سال ۱۳۹۸ برگزار شد. اگر درست به یاد داشته باشم، در بهمن یا اوایل اسفند همان سال آخرین نشست‌ها برگزار شد و اندکی بعد، با شیوع کرونا، همه‌چیز زیر و رو گردید. از آن پس، پیگیری اخبار و احوال اعضا بیشتر از راه دور و به‌صورت معدود نشست‌های نقد کتاب ممکن می‌شد. با گذر زمان، نوجوانان دیروز پا به جوانی گذاشتند؛ برخی وارد دانشگاه شدند، چند تن برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتند، و شماری هم مسیرهای متفاوتی در زندگی انتخاب کردند. با این همه، پیوندهای انسانی آن جمع صمیمی همچنان برقرار است. هنوز گروه تلگرامی ما زنده و فعال است و در آن از اخبار یکدیگر باخبر می‌شویم؛ حتی امسال، خبر نخستین ازدواج در میان جمع کتابی‌مان را در اردیبهشت دریافت کردم. همین دلبستگی‌ها بود که ایده ایجاد «پاتوق کتابخورها» را در ذهنم شکل داد؛ جایی که بی‌نیاز از حمایت رسمی نهادها، بتوانم هر زمان که بخواهم این دوست‌داران کتاب را گرد هم بیاورم و محفلی کوچک، ولی گرم و پایدار، برای گفت‌وگو پیرامون کتاب و فرهنگ ایجاد کنم. سرنوشت و آینده این اعضا چه شد؟ از نکته‌های دلگرم‌کننده در پیگیری اعضای نخستین گروه کتاب‌خوانی آن است که هرچند بیشتر آنان در ادامه مسیر تحصیلی خود به رشته‌هایی غیر از ادبیات گرایش پیدا کردند، پیوندشان با کتاب و فعالیت‌های فرهنگی همچنان استوار مانده است. بسیاری از ایشان، هر یک به اندازه توان و فرصتشان، امروز در محیط‌های مختلفی نظیر حلقه‌های کتاب‌خوانی، همکاری با گروه‌های نشر، یا شرکت در نمایشگاه‌های کتاب به‌عنوان همکار غرفه‌ها حضور دارند. به باور من، این استمرار نتیجه همان سال‌هایی است که رابطه‌ای ژرف و ماندگار با جهان ادبیات در وجودشان شکل گرفت؛ علاقه‌ای که دیگر انگار از آنان جداشدنی نیست. فرق کارگاه‌های شما با نمونه‌های مشابه چه بود؟ روند انتخاب کتاب‌ها چگونه بود؟ انتخاب کتاب‌ها در آغاز تشکیل یک گروه تازه، به‌سبب ناآشنا بودن با زمینه مطالعاتی اعضا، کار دشوارتری است؛ اما با گذشت چند ماه و شکل‌گیری شناخت متقابل، شاکله‌ای از ذائقه گروه شکل می‌گیرد و انتخاب‌ها هدفمندتر می‌شود. در این مرحله، تلاش می‌کنم قالب‌های متنوعی از آثار ادبی را تجربه کنیم تا اعضا با گونه‌های گوناگون آشنا شوند: داستان کوتاه، رمان، شعر، روایت، آثار ترجمه، تالیفات فارسی، و حتی کتاب‌های روان‌شناسی یا حوزه کسب‌وکار؛ به‌شرط آن‌که از نظر نثر و کیفیت ادبی در سطحی شایسته باشند. این تنوّع نه‌تنها آفت یک‌جانبه‌خوانی را از بین می‌برد، بلکه چشم‌انداز تازه‌ای به روی خوانندگان باز کرده و دریچه‌های متفاوتی از جهان کتاب را برایشان آشکار می‌کند. و نسبت‌تان با ناشرها؟ از جنبه همکاری با ناشران، هیچ‌گاه خود را محدود به فهرستی ثابت از نام‌ها نکرده‌ام، هرچند همواره کوشیده‌ام کتابی را انتخاب کنم که از سوی ناشری معتبر، مترجمی توانمند یا نویسنده‌ای صاحب‌سبک منتشر شده باشد. سخت‌گیری‌های من در انتخاب کتاب سبب می‌شود که گاه آثار بیشتری از برخی ناشران خاص معرفی شود، زیرا آنها را از نظر اعتبار و کیفیت، هم‌سو با معیارهای خودم می‌دانم. اساسا آشنایی‌تان با فضای کتاب و ادبیات چگونه شکل گرفت؟ آشنایی من با فضای کتاب و نشر، ریشه در کودکی‌ام دارد. مادرم کارمند و کارشناس فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر ملایر بود و من عملاً در کتابخانه‌های آن کانون بزرگ شدم. ارتباط با کتاب از نخستین سال‌های زندگی در خانه ما جاری بود و آشنایی با ادبیات کودک و نوجوان را پیش از هر آموزش رسمی تجربه کردم. فعالیت حرفه‌ای‌ام در این حوزه هم به نوجوانی برمی‌گردد؛ در چهارده سالگی، همکاری با نشریه «کیهان بچه‌ها» را آغاز کرده و نخستین حق‌التحریر خود را از مرحوم امیرحسین فردی، سردبیر وقت نشریه، دریافت کردم. نخستین ترجمه چاپ‌شده‌ام داستانی بلند به زبان انگلیسی بود که در پانزده صفحه کامل مجله منتشر شد و برای من حکم جرقه‌ای سرنوشت‌ساز یافت. چگونه وارد فضای ترجمه شدید؟ یادگیری زبان انگلیسی را از کودکی شروع کردم. سپس دوره کامل زبان فرانسه را گذراندم که بعدها منجر به ترجمه چند اثر از این زبان شد. با این همه، عمده کارهای انتشاراتی‌ام، چه در ترجمه و چه در تألیف، به زبان فارسی و در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بوده است. همکاری با ناشران برجسته‌ای همچون قدیانی، چشمه و اطراف، و نیز حضور در عرصه کتاب بزرگسال با آثاری، چون «هفته چهل و چند» دامنه فعالیت‌های من را گسترش داد. چه کتاب‌هایی را برای ترجمه انتخاب می‌کنید؟ این روند در انتشارات خودتان هم جریان دارد؟ تمرکز من در فعالیت‌های انتشاراتی، بیش از هر چیز بر علایق شخصی‌ام استوار است؛ پذیرش تفاوت‌ها برایم اصالت دارد و به جای پراکندگی و «شاخه‌به‌شاخه پریدن»، ترجیح می‌دهم رویکردی مشخص و مسیر واحدی را پیگیری کنم. اصرار دارم آثاری منتشر کنم که ویژگی نو و بدیع داشته باشند؛ آثاری که در بازار مشابه مستقیمی نداشته باشند و پیش‌تر انجام نشده باشند. چنین کتاب‌هایی، هم ارزش و جایگاه خود را سریع‌تر در بازار می‌یابند و هم به اعتبار انتشارات می‌افزایند. در مقابل، کارهای تکراری و موازی را «کتاب‌سازی» می‌دانم و آن را فعالیتی فاقد ارزش فرهنگی به شمار می‌آورم. با این حساب نگاهتان خیلی ایده‌آل است... برای تبلیغ و ترویج کتاب‌هایتان هم برنامه مشخصی دارید؟ و برای این مسیر چه کارهایی کرده‌اید؟ از این موضوع راضی هستید؟ شما برای بزرگسالان هم کارگاه‌هایی داشته‌اید؛ درست است؟ از نکته‌هایی که شاید پیش‌تر از قلم افتاده باشد، آغاز کارگاه‌های کتاب‌خوانی بزرگسالان است. در سال‌های کرونا، وقتی که «گروه کتاب‌خورها» همگی در آستانه کنکور بودند و فعالیتشان موقتاً کم‌تر شد، به درخواست چند نفر از دوستانی که پیش‌تر در کارگاه‌های «آشنایی والدین با ادبیات کودک و نوجوان» شرکت کرده بودند، نخستین دوره کارگاه کتاب‌خوانی بزرگسالان را به‌صورت حضوری برگزار کردم. این کارگاه، همان‌گونه که برای کودکان و نوجوانان تجربه‌ای ارزشمند بوده، فضایی متفاوت و غنی برای علاقه‌مندان بزرگسال نیز فراهم آورد. سری هم بزنیم که کتاب‌هایی که در انتشارات پاتوق کتابخورها منتشر کرده‌اید... کتاب «بابا دنیا را برای من می‌آورد» هم روایت رابطه پدری عکاس و جهانگرد با دخترش است که بیش از سوغات سفر، مشتاق شنیدن خاطرات و قصه‌های پدر است؛ اثری که باز هم بر تفاوت‌ها و اشتراکات فرهنگ‌ها تأکید دارد. همچنین کتاب «شبیه شبیه، اما متفاوت» علاوه بر سرگرمی، به دو شخصیت اصلی یعنی الیوت از آمریکا و کیلاش از هند اشاره دارد و به زبان کودکانه، مفهوم احترام به گوناگونی را منتقل می‌کند. این رویکرد، نه‌فقط در نشر، بلکه در کارگاه‌های کتاب‌خوانی هم برایم مهم است؛ چه در گروه‌های کودک و چه بزرگسال، تلاش می‌کنم محیطی فراهم شود که در آن، هیچ‌کس با پیش‌داوری یا توجه افراطی به تفاوت‌ها سنجیده نشود؛ خواه این تفاوت در پوشش باشد، خواه در گویش، باور یا ظاهر. نسل جدید شاید بیش از پیش با این موضوع آشنا شده باشد، اما فرهنگ‌سازی در این زمینه همچنان لازم است. یکی از کتاب‌های موفق‌تان، «چشم بازیگوش من» است... از یادکردنی‌ترین تجربه‌هایم، مواجهه با کتابی بود که در نگاه اول برای گروه سنی بزرگسال می‌دانستم، اما روایت آن، درباره دختری جوان در آمریکا است که با نشستن بر شاخه درختان سکویا از قطع آنها جلوگیری می‌کند. ریشه مشترک همه این آثار، انتخاب آگاهانه کتاب‌های عمیق و سرمایه‌گذاری بر پروژه‌هایی است که ارزش فرهنگی‌شان حتی بیشتر از ارزش اقتصادی‌شان باشد. برای هماهنگی با نویسندگان خارجی، خودتان دست به کار می‌شوید؟ در انتخاب آثار ترجمه نیز، ترجیح من همکاری مستقیم با آژانس‌های ادبی است تا حق کپی‌رایت اثر به‌درستی گرفته شود. این روند، هرچند زمان‌بر است، تضمین می‌کند که کتاب با رعایت حقوق پدیدآورنده منتشر شده و جایگاه حرفه‌...
« بازگشت به لیست اخبار