ما کار تیمی بلد نیستیم!

1404/04/22 - 08:53 1 بازدید
کشور به همان اندازه که این روزها به موشک و ضدهوایی احتیاج دارد به دیپلماسی و یارکشی حتی در لابی‌های امریکایی هم احتیاج دارد، هم‌زمان به آرامش و تحمل برای هم‌دلی احتیاج دارد.
کشور به همان اندازه که این روزها به موشک و ضدهوایی احتیاج دارد به دیپلماسی و یارکشی حتی در لابی‌های امریکایی هم احتیاج دارد، هم‌زمان به آرامش و تحمل برای هم‌دلی احتیاج دارد. به گزارش مشرق، مرتضی درخشان طی یادداشتی نوشت: قبل از هر اظهار نظری این یادداشت را بخوانید: ما کار تیمی بلد نیستیم! چرا دیمونا را نمی‌زنند؟! چرا پانصد موشک نمی‌زنند که کار تمام شود؟! چرا بازرس‌های آژانس را اخراج نمی‌کنند؟! چرا بمب اتمی نمی‌سازیم؟! این‌ها سوال‌هایی بود که این چند روزه با آنها مواجه شده‌ایم، سوال‌هایی که بعضی از ما پاسخ آنها را نمی‌دانیم، اما در مورد آنها اعتماد می‌کنیم. سوال اینجاست: ما تا کجا اعتماد می‌کنیم؟! به چه کسی اعتماد می‌کنیم؟! اصلا اعتماد کردن کار درستی است؟! این یادداشت را تا آخر بخوانید، وقت زیادی از شما نخواهد گرفت. دود در تهران به جای مسقط وسط مذاکرات با امریکایی‌ها بودیم، خبرهای خوش یکی بعد از دیگری به ما می‌رسید و دلار داشت مسیر سرازیری را طی می‌کرد. همه چشم دوخته بودند به عمان که دود سفید از بالای کاخ سلطنتی پادشاه بیرون بیاید و یک نفس راحتی بکشند. بعضی‌ها می‌گفتند تمام شده، بعضی‌ها می‌گفتند ماهی به دم‌اش رسیده و بعضی‌ها تحلیل می‌کردند که امریکا بیشتر از ما به این توافق نیاز دارد، برای همین ویتکاف که جوشکار ترامپ است در مذاکرات حضور دارد. همه چیز خوب بود و بوی بهبود ز اوضاع جهان به مشام می‌رسید، اما دو روز مانده به دور بعدی مذاکرات، ناگهان در یک صبح معمولی تهران شروع کرد به لرزیدن و به جای کاخ سلطنتی عمان، دود بالای تهران را گرفت! شوک انفجار این بار بیش از تخریب‌اش بود، همه منتظر بودند که امریکایی‌ها با نتانیاهو برخورد کنند که چرا وسط مذاکره بازی را به هم زده، اما چند ساعت بعد، ترامپ، با لبخندی پیروزمندانه وارد صحنه شد و گفت: «شصت روزی که فرصت داده بودیم تمام شد!» ما بازی خورده بودیم! ترامپ ما را معطل میزی کرد که هیچ‌چیز زیر آن نبود و اصلا آن‌ها به توافق فکر نمی‌کردند، در همین میان سگ هارش را به جان ما انداخت! آن‌ها با هم هماهنگ بودند، با ما بازی کردند و یکی دست‌کش مخملی نشان می‌داد، در حالی که دیگری با مشت چدنی آماده فرمان بود. شصت روز که به پایان رسید، صهیونیست‌ها که آماده حمله شدند فرمان صادر شد! این تمام بازی هماهنگ «پلیس خوب-پلیس بد» آن‌ها بود، یک استراتژی هماهنگ که ما اصلا آن را بلد نیستیم! در مذمت کار فردی ما اصلا کار تیمی بلد نیستیم، این را بارها در سیاست خارجی، روابط داخلی و حتی رشته‌های ورزشی نشان دادیم. ما در مدرسه تلاش کرده‌ایم که شاگرد اول باشیم، نفر اول شورای دانش آموزی باشیم و اگر یک روزی به خانه رفتیم و گفتیم که گروه‌مان فلان توفیق را کسب کرده از ما پرسیده شده که خودت چه کردی؟! این نقطه ضعف حالا در بزرگ‌سالی ما به خوبی دیده می‌شود، کاری که امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در دو کشور متفاوت، در دو قاره متفاوت و با دو دولت متفاوت به خوبی انجام دادند و ما را غافلگیر کردند، اما ما تحمل اجرای آن را هم نداریم. چند سوال ساده بیایید با یک سوال به استقبال ادامه بحث برویم؛ شجاع‌ترین و جسورترین افراد در زمان جنگ چه کسانی هستند؟! سربازها؟! فرماندهان؟! پزشکان یا آتش‌نشانان؟! با توجه به دشمنی که به بیمارستان‌ها، مناطق مسکونی و محل‌های آسیب دیده حمله می‌کند کمی به این سوال فکر کنید، به این‌که کدام یکی از این‌ها در خطر کمتری هستند؟ اگر یک آتش نشان یا یک پرستار توسط یک سرباز، سوسول و عافیت‌طلب خطاب شود خنده‌دار نیست؟! یا یک فرمانده به یک پزشک بگوید: «تو که جات خوبه!» شما چه فکری می‌کنید؟! حق با کدام است؟! کدام یکی را می‌توانید از چرخه جنگ حذف کنید بدون اینکه روند جنگ آسیبی ببیند؟! تفاوت پزشک با دیپلمات به نظرم شما هم با نویسنده هم‌نظر هستید که هرکس در زمان جنگ وظیفه خود را باید به بهترین نحو انجام دهد، احتمالا شما هم معتقدید که بهترین پرستار به اندازه بهترین نیروی پدافند هوایی می‌تواند موثر باشد، بهترین آتش‌نشان می‌تواند به اندازه بهترین نیروی فرماندهی عمل کند و بهترین شهردار می‌تواند به اندازه بهترین امدادگر نقش ایفا کند. در واقع ما همه این‌ها را به اندازه خودشان در ظرف خودشان قضاوت می‌کنیم و از آنها می‌خواهیم بهترینِ خود باشند، اما این نقش را برای «دیپلمازیست‌ها» در نظر نمی‌گیریم! دیپلمات‌هایی که در ایام جنگ وظیفه خودشان را دارند، اما ما از آنها می‌خواهیم که مثل نظامی‌ها صحبت کنند، مثل نظامی‌ها شلیک کنند و مثل نظامی‌ها برخورد کنند. وزیر امور خارجه چه فرقی با آن پزشک دارد؟! یک شروع عجیب همه چیز از مصاحبه رئیس جمهور شروع شد! رئیس جمهور مقابل تاکر کارلسون نشست و آن‌طوری که ما دوست داشتیم صحبت نکرد! او قصد داشت میان امریکا و رژیم صهیونیستی در میان مخاطبان آن شبکه فاصله‌گذاری کند که همه ما تصور می‌کنیم این کار اشتباه بود! ما می‌گوییم مگر می‌شود که امریکا بدون هماهنگی قبلی به رژیم صهیونیستی چراغ سبز داده باشد؟! امریکا در کدام نبرد یک‌شبه تصمیم به ورود گرفته که این دومی باشد؟! امریکا کی تا حالا بدون برنامه‌ریزی قبلی دست سگ هارش را باز گذاشته و خودش هم بعدا به آن اضافه شده؟! همه ما این را می‌دانیم. همه ما حتی می‌دانیم که امریکا با یک حمله از طرف ما پا پس کشید، ما العدیده را زدیم و جنگ تمام شد! خب چرا نباید دوباره به جای زبان آرام از زبان موشک استفاده می‌کردیم؟! چرا نباید به جای دستکش‌های مخملی‌مان مشت چدنی را نشان می‌دادیم؟! چرا همیشه باید اصلاح‌طلبان روی مهربانی و محبت امریکایی‌ها این‌قدر حساب باز کنند؟! این‌ها تنها بخشی از سوال‌های ما بود، سوال‌هایی که جواب‌های تندی هم در پی داشت، دوستان به جای پاسخ دادن به آن سوالات در وقیحانه‌ترین شکل ممکن عکس مخالفان مصاحبه را کنار نتانیاهو گذاشتند، ایده‌ای که پست‌ترین اسرائیلی هم به آن فکر نمی‌کرد! تازه این پایان ماجرا نبود، بعضی‌ها مصاحبه محکم و گزنده قالیباف را با مصاحبه سرد و ...
« بازگشت به لیست اخبار