نگاهی به فیلم «چاره دیگری نیست» نماینده سینمای کره در اسکار/انتقام کره‌ای از آمریکا

نگاهی به فیلم «چاره دیگری نیست» نماینده سینمای کره در اسکار/انتقام کره‌ای از آمریکا

1404/09/11 - 21:52 162 بازدید
«چاره دیگری نیست» فیلم قدر و قدرتمندی است که بدون حرف اضافه، مکث‌های طولانی و با توجه به ظرفیت داستانش، بی‌آنکه به ورطه شعارزدگی سقوط کند.
«چاره دیگری نیست» فیلم قدر و قدرتمندی است که بدون حرف اضافه، مکث‌های طولانی و با توجه به ظرفیت داستانش، بی‌آنکه به ورطه شعارزدگی سقوط کند. به گزارش مشرق، عموماً وقتی نام کره‌جنوبی و صنعت فیلمسازی آن به میان می‌آید، غالب دنبال‌کنندگان محتواهای بصری به یاد سریال‌های عامه‌پسند این کشور می‌افتند؛ چیزی معادل سریال‌های ترکی عامه‌پسند. اتفاقاً یک نکته جالب همین‌جاست که ترک‌ها در صنعت سریال‌سازی‌شان از کره‌جنوبی الهام گرفته بودند. با این همه، علاقه‌مندان جدی‌تر سینما با موج نو کره‌ای بیشتر آشنا هستند، که در سال‌های اخیر بعضی محصولات آن مثل فیلم «انگل» یا سری اول مجموعه «بازی ماهی مرکب» در سطح مخاطبان عام هم بسیار دیده شد. این البته سومین موج نو کره است که بعد از سال ۲۰۰۰ بروز و ظهور جدی‌تری یافت و واکنشی بود به قرار گرفتن جامعه کره در مدار یک نظام سرمایه‌داری پیرامونی با مشکلات معیشتی، فرهنگی و اجتماعی ناشی از آن. در سال‌های اول قرن ۲۱، حتی بعضی از این فیلمسازان به دلیل طرح انتقادات صریح‌شان مدتی به زندان افتادند؛ هرچند اخبار این قضایا برخلاف موارد دیگری که در کشورهای غیرهمسو با غرب ممکن است رخ بدهد، چندان سر و صدا نکرد. آنها اما مسیرشان را ادامه دادند و امروز می‌توان گفت بخشی از تصویر واقعی جامعه کره فراتر از زرق و برق‌هایی که در سریال‌های آن می‌توان دید، در همین آثار موج نو مشهود است. آثار موج نو کره‌ای معمولاً تم ضدسرمایه‌داری دارند و خشونت و انتقام در آنها پررنگ است. به طور کلی این تم ضدسرمایه‌داری عمدتاً افشاگری و اعتراض است و درونمایه سوسیالیستی چندانی پیدا نمی‌کند. علاوه بر این آنها معمولا دید مثبتی به مسیحیت ندارند، چرا که آن را دین استعمار می‌دانند. بدبینی به آمریکا هم در زیر لایه‌های این آثار معمولاً دیده می‌شود. «پارک چان ووک» یکی از مشهورترین چهره‌های موج نو کره‌ای بود که به لحاظ فرمی بسیاری از خصوصیات دیگر فیلمسازان این جریان را داشت اما به جز مواردی معدود و کمرنگ، مثلاً کنایه‌های ‌ریزی که در فیلم پیرپسر به مسیحیت داشت، معمولا سراغ باقی درونمایه‌های سیاسی و اجتماعی رایج در موج نو نرفته بود. او حالا با فیلم جدیدی آمده که اتفاقاً تمام آن موارد یا لااقل اکثر آنها را به طور یکجا در خودش دارد و جالب اینجاست که به رغم طعنه‌های آشکارش به نقش آمریکا در اقتصاد کره، خود فیلم از یک رمان آمریکایی که شرایط آمریکا را در حدود ۱۰۰ سال پیش توصیف می‌کرد، اقتباس شده است؛ نوعی از اقتباس که به آن «ادبیات تطبیقی» هم می‌گویند. در ادامه به تحلیل و معرفی فیلم «چاره دیگری نیست» ساخته پارک چان ووک، فیلمساز مشهور کره‌ای پرداخته شده که نماینده این کشور در مراسم اسکار پیش رو هم خواهد بود. این دومین بار است پارک به‌ عنوان نماینده کره‌جنوبی در رقابت اسکار شرکت می‌کند. پیش‌تر در سال ۲۰۲۲، فیلم «تصمیم به جدایی» (Decision to Leave) این موقعیت را کسب کرد؛ در حالی که قریب به ۱۸ سال از درخشش‌های جهانی این فیلمساز می‌گذشت و دولت کره‌جنوبی به دلیل مخالفت سیاسی با او، چنین امکانی را در اختیارش قرار نمی‌داد. سینمای کره‌جنوبی چند فیلمساز شاخص دارد که فیلم‌های‌شان در سطح جهانی دیده می‌شود و محبوب است. یکی از آنها پارک چان ووک، سازنده شاهکار «هم‌شاگردی قدیمی» است که معمولاً هر فیلم جدیدش، یک اتفاق در سال انتشارش محسوب می‌شود. «چاره دیگری نیست» نیز به عنوان تازه‌ترین فیلم آقای پارک از همین قاعده پیروی می‌کند و یکی از بهترین فیلم‌های ۲۰۲۵ است. «چاره دیگری نیست» یک فیلم کمدی سیاه دلهره‌آور با بازی «لی بیونگ هون» و «سون یه جین» است که با اقتباس از رمان آمریکایی «تبر» نوشته دونالد ادوین وستلیک ساخته شده است. داستان «چاره دیگری نیست» که با ظرافت، مناسبات اقتصادی دوران رکود در آمریکا را با فرهنگ کره‌ای تطبیق داده، درباره مرد میانسالی به نام «یو مان سو» است که پس از سال‌ها کار در صنعت کاغذ، در اثر تعدیل نیروی انسانی کارخانه، شغلش را از دست می‌دهد و هویت و طبقه اجتماعی خود را در خطر می‌بیند. فیلم با یک وضعیت ایده‌آل از زندگی‌مان سو آغاز می‌شود. یک عصر دل‌انگیز با نور تابان خورشید در حیاط خانه ویلایی مان سو که خانواده با نهایت نشاط دور هم جمع هستند و کباب می‌خورند و با وضعیت بهشت‌گونه زندگی آنها آشنا می‌شویم. مان سو همسری زیبا، مهربان و وفادار دارد و یک پسر نوجوان و یک دختر خردسال؛ آنها همراه با ۲ سگ زندگی می‌کنند و در خانه پدری مان سو سکونت دارند که او در حال پرداخت قسط‌های آن است. همه چیز خیلی زود دگرگون می‌شود، زمانی که کارخانه سولارپیپر با تصمیم سهامداران آمریکایی خود تصمیم می‌گیرد تعداد زیادی از کارکنان خود را تعدیل کند و مان سو نیز به‌رغم پیشینه موفقی که در این صنعت دارد و به عنوان یک کارشناس فنی با تحصیلات شیمی موفق به کسب عنوان مرد سال صنعت کاغذ شده، جزو لیست اخراجی‌هاست و زمانی که به سرمایه‌دار آمریکایی اعتراض می‌کند، پاسخ می‌شنود «چاره دیگری نیست!» در این وضعیت نه‌تنها وضعیت معیشتی مان سو و خانواده‌اش دچار چالش جدی می‌شود بلکه معنای زندگی و هویت و اعتماد به نفس او درگیر بحران بیکاری می‌شود و او در یافتن شغل مشابه در صنعت کاغذ عاجز می‌ماند. فیلم «چاره دیگری نیست» به صراحت نشان می‌دهد که چگونه سقوط از طبقه متوسط به سطحی از فقر، می‌تواند تبعاتی فراتر از تنگی معیشتی داشته باشد و به لحاظ روانی برای یک خانواده تحمل‌ناپذیر شود. آنها مجبور می‌شوند سگ‌های‌شان را به دیگران بسپارند، کلاس‌های رقص می‌ری (همسرمان سو) را رها کنند، انتخاب‌های غذایی‌شان را محدود کنند، فرصت دخترشان برای تمرین موسیقی با استاد مجرب را نادیده بگیرند و اشتراک نتفلیکس خود را باطل کنند. این آخری برای پسر نوجوان خانواده شوکه‌کننده و خشم‌آور است و فیلم بر این موضوع تاکید می‌کند که چگونه چیزهایی که در یک زندگی معمولی و متوسط پیش پا افتاده به نظر می‌رسند، در صورت از دست دادن موقعیت طبقاتی، اثر روانی شدیدی بر افراد می‌گذارند که تحمل فقدان را دشوار می‌کند. چیزی که مشابه آن را در بعضی فیلم‌های ایرانی مثل «رها» دیده‌ایم. به غیر از مایحتاج زندگی، خانه نیز موضوعیت مهمی در وضعیت پس از بیکاری مان سو پیدا می‌کند. تحولات جدید اثرات پررنگی بر وضعیت خانوادگی آنها دارد به طوری که دخترشان را دچار افسردگی و غم می‌کند، پسر نوجوان به بزهکاری و سرقت روی می‌آورد و الفت زناشویی میان مان سو و همسرش نیز دچار دست‌اندازها و شک و تردید می‌شود که همه تبعات غیرمستقیم بیکاری مان سو است. باز مشابه این وضعیت را در سینمای ایران در فیلم «بی‌پولی» حمید نعمت‌الله دیده‌ایم که چگونگی وضعیت بیکاری برای مرد، منجر به تنش‌های خانوادگی، دعواهای زن و شوهری و افسردگی و آسیب روحی - روانی برای زوجین می‌شود. تمام موارد مذکور و بحران‌ها منجر به این می‌شود که مان سو تصمیم می‌گیرد رقبای خود در یافتن شغل مطلوبش در صنعت کاغذ را به قتل برساند و اینگونه سقوط اخلاقی و روان‌شناختی او کلید می‌خورد. خشونت عریان و انسانیت‌زدایی حاصل از بی‌رحمی نظام سرمایه‌داری، دال مرکزی فیلم «چاره دیگری نیست» و منبع اقتباسش، رمان «تبر» است به طوری که عنوان فیلم نیز بر جبرگرایی بی‌رحمانه اثر اقتصاد بر طبقات اجتماعی دلالت می‌کند. نقطه اشتراک زاویه نگاه آقای پارک با دونالد وستلیک جایی است که آمریکای دهه ۳۰ میلادی و کره‌جنوبی امروز را به هم می‌رساند و له شدن زیر چرخ‌دنده‌های نئولیبرالیسم مسلح و فشارهای طبقاتی، توجه نویسندگان و هنرمندان را به خود جلب می‌کند و اشتراک نوعی گفتمان چپ‌گرا در فرهنگ‌ها و ۲ جغرافیای سیاسی مختلف را نشان می‌دهد. باز در تاریخ سینمای ایران، نمونه‌ای مثل «گاو» را داریم که از خود بیگانگی یا اصطلاحاً الیناسیون انسان مستاصلی را که دارایی خود را از دست می‌دهد، روایت می‌کرد. در سینمای پارک چان ووک، معمولاً خشونت یک جزء ثابت است که او از طریق نوعی نگاه شبه‌اساطیری و محیرالعقول سراغ نمایش به کارگیری آن توسط آدم‌هایی با روان و ذهنیت عجیب و به سختی قابل ‌فهم می‌رود. او در نشان دادن خشونت افسارگسیخته در روابط بین آدم‌ها، اغراق و صراحت دارد و معمولاً با والاترین حد از هنر آشنایی‌زدایی، ایده‌ها و جنبه‌هایی از موقعیت را به ما نشان می‌دهد که تاکنون ندیده‌ایم. پارک چان ووک به شیوه جالبی، بین وضعیت زندگی و ذهن رقبا با مان سو، نوعی این‌همانی و تناظر برقرار می‌کند که کیفیت و عمق فیلمنامه را ارتقا داده است. مثلاً تبعات بیکاری بر رابطه از هم گسیخته زناشویی نخستین مقتول، اشتراکات جالبی با وضعیت مان سو پیدا می‌کند و حتی او را نسبت به همسر خود بدبین می‌کند و جملاتی شبیه به مقتول اول، به همسرش می‌گوید. در «چاره دیگری نیست» آقای پارک بخوبی توانسته رمان «تبر» را مال خود کند و با اسلوب بیانی و زبان دراماتیک استادانه و خاص خود، آن را به رشته تحریر و به زیور تصویر دربیاورد. همان آدم‌های تودار، نامتعارف، شکیبا و خونسرد در سودای جنایت که در فیلم‌هایی مثل «تصمیم رفتن» و «همشاگردی قدیمی» دیده‌ایم، در «چاره دیگری نیست» نیز حضور دارند و آقای پارک با لحنی کمیک اما گزنده و سیاه، سقوط آنها را نشان می‌دهد. حکایت این سقوط که از مسیر خون ریختن می‌گذرد حتی بی‌شباهت به مکبث شکسپیر نیست. فیلم بخوبی می‌تواند جنبه‌های سوبژکتیو و ذهنی کاراکتر مان سو را از طریق انواع نماهای خاص و تجربه‌گرایی‌های فرمی پارک چان ووکی بازسازی کند. هنر بالای آقای پارک زمانی خود را نشان می‌دهد که عمق درونی شخصیت‌ها را می‌تواند بنا کند و چیزهایی به مخاطب نشان دهد که تجربه فیلم‌بینی او را ارتقا می‌دهد. در این فیلم، کمدی سیاه مرغوبی وجود دارد که می‌تواند خشن‌ترین و جنایتکارانه‌ترین لحظات را به دلیل نوعی ناهمگونی و مشوش بودن فزاینده، به موقعیت‌های هجوآلودی تبدیل کنند که قهقهه مخاطب را درمی‌آورند و تراژدی‌کمدی می‌سازند. از طرفی لایه‌های متعدد و ابعاد گوناگون متن و زیرمتن اثر به نحوی است که دست را برای انواع تحلیل‌ها و تأویل‌های روانکاوانه، اجتماعی، اقتصاد سیاسی، تاریخی و فرهنگی باز می‌گذارد و از دل یک فیلم بسیار سرگرم‌کننده و عمیقاً قصه‌گو، جستاری برای بحث نظری درباره تحلیل زیربنا و روبنای اقتصادی و همچنین سائق مرگ و سائق لیبیدو ایجاد می‌کند. نکته جالب درباره «چاره دیگری نیست» مدخل و طرح مساله مشترکی است که با فیلم بسیار تحسین شده «انگل» محصول ۲۰۱۹ از سینمای کره‌جنوبی به کارگردانی بونگ جون هو پیدا می‌کند. «انگل» درباره خشونت و سوءاستفاده یک خانواده از طبقه فرودست علیه یک خانواده ثروتمند و متمکن بود. لحن هر ۲ فیلم و حال و هوای این ۲ نیز اشتراک قابل توجهی دارد. با این حال، فیلم پارک چان ووک، ریزه‌کاری‌ها و ظرافت‌های بیشتری در فیلمنامه و نوع میز...
« بازگشت به لیست اخبار